کارگروه آموزش همگانی(1)
- ۰ نظر
- ۱۹ شهریور ۹۱ ، ۱۴:۵۵
اشاره: آنچه در زیر مشاهده می شود، مطلبی پندآموز است که آقای حسن تردست به رشته تحریر درآورده است. این مطلب از وبلاگ رضا بهرامی گرفته شده است که به دلیل دیدگاه نقادانه در این پست آمده است.
آنچه که در نگاه اول در ذهن هر انسانی در رابطه با حوادث، سوانح،بلایا و فجایع خطور می کند ویرانی، به هم خوردن نظم عمومی، خسارات مادی، تلفات انسانی و نابودی زیر ساخت هاست... اما هر واقعه تلخی حاوی نکاتی پند آموز است و یا بهتر بگوییم در دل هر تهدیدی فرصتی هست که باید آن را به درستی شناخت و از آن نهایت بهره برد.
چند سوال:
جایگاه تیم های امدادی خواهران در استان ما کجاست؟ متولی اصلی برنامه ریزی برای این ضعیفگان در جمعیت هلال احمر کیست؟ دلیل این همه عقب ماندگی در این حوزه چیست و مسؤولیت آن بر عهده کیست؟ چرا بین تیم های محدود و معدود و غیرفعال ما با ستان های دیگر کشور، بسیار فرق و فاصله وجود دارد؟ و سؤوالات متعدد دیگر که به دنبال جواب آن باید باشیم...
در حاشیه مطلب "راه موفقیت":
اگر پست می خواهی، باید یکی از شاخص های زیر را داشته باشی:
۱- امتیاز برای مدیر از طرف یک مدیر کله گنده!
۲- انجام چاپلوسی و دست بوسی اساسی!
۳- زدن زیرآب دوستان و همکاران!
۴- زیپ دهان را کشیدن و انتقاد نکردن!
۵- سکوت مطلق در برابر هرگونه ظلم و جور!
شما هم می توانید به این لیست شاخص های موردنظر خویش را بنویسید...
۱- بسیاری از افرادی که در این مجموعه فعالیت کرده و می کنند، برای امور مادی چشمداشتی نداشته و ندارند و این جاست که می توان به کارهایشان، نام با مسمای "خدمت" گزارد و خدماتشان را ارج نهاد.
۲- نوع تعامل و ارتباط در این مجموعه بیشتر تابع یک تفکر و نهایتاٌ دو تفکر می باشد که از نقاط ضعف یک سیستم به شمار می رود.
۳- در این مجموعه افراد بسیار کارکشته و قوی ای وجود دارد. یکی از اشکالات خاصی که در مجموعه مذکور! به چشم می خورد، عدم انتقال و تبادل دانش عملیاتی به نسل جدید است که همواره باعث ایجاد مشکلات عدیده و خسارات غیرقابل جبران شده و خواهد شد.
باری دوستان هم قطار من؛
خلاصه حکایتی است در این مجموعه! هرچه قدر از گواهی نامه های رنگ رنگ می خواهی، در این مجموعه یافت می گردد. هرچه دوره هست، رخی از این دلبران در آن نمایان است. مأموریت های شفاف را فقط در این تشکیلات می توانی پیدا کنی آن هم به قدر کفایت. تا روزی ایشان چقدر باشد!
از حضور در مسابقات دیگر مگو که کلاه عقل از تعجب از سر بر زمین گرم فتاده و سال هاست جز افرادی خاص، احدی را یارای حضور در این عرصه کشاکش نیست.
البته در این مسابقات که از حیث مقام و منزلت برای استان زرخیز ما تقریباً یک دست خالی به ارمغان آورده لیکن برای برخی ها طبق طبق چیزهایی داشته است که باز هم البته و صد البته جز همگان هیچ کس از آن مطلع نیست!
آیا نام این مجموعه طلایی را می دانید؟
تازه به جمع جمعیتی ها پیوسته بودم و به زعم برخی از دوستان بهتر از جان! وصله ناجوری بودم که بوی نا میمون عقب ماندگی و سنت مأبی را می داد. وقتی به جرگه جوانان اهواز درآمدم، به سرعت برای اینکه در این فاصله ناخوشایند بین خود و بچه های دوست داشتنیش، اندکی تقریب ایجاد کنم، شروع به مطالعه عمیق در مورد نهضت بین المللی صلیب سرخ و هلال احمر، خط مشی ها، اساسنامه ها، ارکان، کنوانسیون ها، معاهدات بین المللی و ... پرداختم و به نتایج خوبی هم دست پیدا نمودم.
بگذریم...
اما دلیل اصلی نوشتن این سطور:
سال 87 بود و نزدیک ایام راهپیمایی 22 بهمن. به دفتر جامعه بشردوستان جوان وارد شدم و خطاب به دبیران شورای اجرایی و در حضور بقیه اعضاء گفتم:
«راهپیمایی یادتون نره!»
دبیر شورای اجرایی خواهران با صدای بلند گفت: « ما بی طرف و بی غرضیم!»
آنجا بود که به عمق ماجرا و مشکل پی بردم. بعد از این قضیه با بسیاری از اعضاء و داوطلبان جمعیت در سراسر کشور مصاحبت کردم و نتیجه این بود که دبیران شورای اجرایی خودمان در اهواز متذکر شده بودند. و این یعنی فاجعه! اینکه فردی در یک مجموعه و تشکیلات فعالیت کند و از آرمان ها، اهداف و مسیر حرکتش بی اطلاع و یا کم اطلاع باشد، به نظر من فاجعه است. خیلی از مشکلات پیش آمده در فعالیت های جمعی از این نکته نشأت می گیرد که ما درک درستی از اهداف، برنامه ها و راهبرد های آن مجموعه نداریم و در یک کلام آن مجموعه را نمی شناسیم و یکی از آسیب های ویژه در جامعه ما همین امر است.
از دیگر مسائل مهمی که باعث عقب ماندگی جمعیت ما در حوزه آموزش های تخصصی(یعنی آموزش هایی که اعضای داوطلب، پس از امداد و کمک های اولیه 35 ساعته و آموزش های داوطلبی 40 ساعته می بینند و به یک امدادگر یا نجاتگر تبدیل می شوند) می توان به برگزاری ناموفق و یا ناقص امداد تکمیلی که امروزه به آن عمومی نجات و عمومی امداد می گویند، اشاره کرد.
مدتی است که ذهنم درگیر این حقیقت تلخ! شده است که چرا تعداد اعضای دارای گواهینامه های مختلف در جمعیت ما کم است و همین مسأله، بهانه ای شد برای نگاشتن سطور زیر که در چند قسمت به منظر مخاطبین گرامی خواهد رسید.
در گوشه کنار جمعیت که نگاه می کنی، سال هاست که زمزمه ای غریبانه می شنوی که گواهینامه دوره ای را که گذرانده ایم، کی صادر می شود؟! در این مدت کوتاه که از حضور من در مجموعه آموزش استان می گذرد، به کرات شاهد و شنونده گله ها، درخواست ها و بازخواست های اعضاء، داوطلبان و بالاخص امدادگران متین جمعیت خوزستان مبنی بر عدم صدور گواهی های پایان دوره بوده ام و تقریباً هیچ کس را هم ندیده ام که جواب مشخصی را به این عزیزان بدهد.
و این مسأله به جز دوره های امداد 35 ساعته در مابقی دوره های آموزشی همانند امداد تکمیلی، امداد و نجات تخصصی و بیش از همه در مربیگری رخ می نمایاند.