حوالی هلال

گاهنامه انتقادی با محور فعالیت های جمعیت هلال احمر

حوالی هلال

گاهنامه انتقادی با محور فعالیت های جمعیت هلال احمر

حوالی هلال

به احترام همه آنانی که بشردوستی سرلوحه زندگیشان بوده است و تمامی هست و نیست خویش را برای این آرمان بزرگ بشری تقدیم نموده و می نمایند. آنان که امدادگری را فراتر از زمان و مکان دریافته اند و در این راه ملامت هیچ ملامت کننده ای، ذره ای تردید و کوچکترین خللی بر عزم استوارشان وارد نمی سازد؛ چون باورشان، با بشردوستی بارور شده است.

طبقه بندی موضوعی

یک زوج امدادی...

مجتبی طحان | پنجشنبه, ۵ بهمن ۱۳۹۱، ۱۰:۱۰ ب.ظ

پرده اول:

دلیل اصلی نگاشتن این سطور تصویری بود که باعث شد تا قضیه را پیگیری کنیم و به سرانجام برسانیم. در این تصویر که نشان از آغاز یک زندگی است، دو امدادگر یکی خانم و دیگری آقا را می بینی درحالی که لباس امدادی بر تن کرده اند و کیکی که با آرم سازمان امداد و نجات هم بر روی دستانشان خودنمایی می کند. دقیق که می شوی، انگار یک محضر ازدواج است. چه جالب آغاز زندگی با رنگ و لعاب امدادی.

 

پرده دوم:

آقا و خانم روبروی من نشسته اند. سربه زیر و خجل از اینکه قرار است رسانه ای شوند. از نام و نشانشان می پرسم، در حالی که آقا سرش را بالا می گیرد می گوید امدادگر جمعیت هلال احمر خوزستان و بعد اصلاح می کند و می گوید جمهوری اسلامی ایران! نام آقا داماد، سید احمد حسینی زاده و نام عروس خانم، هدیه بهفر است. آن یکی از دیار کارون یعنی اهواز و این یکی از دیار کرخه یعنی اندیمشک است. داماد مهندس شیمی و عروس کارشناس پرستاری.

 

پرده سوم:

سید احمد می گوید: "از آشنایی و ورود من به جمعیت هلال احمر 20 سال می گذرد. کلاس دوم راهنمایی بودم که با دیدن کتابی با عنوان کمک های اولیه به هلال احمر علاقمند شده و در جمعیت هلال احمر اهواز به عنوان عضو جوانان که آن سال ها مرکز پرورش اسلامی بود، حضور پیدا کردم. دوره های مختلف امداد و نجات را گذراندم و در عملیات های استانی، منطقه ای، ملی و بین المللی شرکت نمودم." از جمله عملیات هایی که سید در آن ها شرکت کرده می توان به زلزله بم، طوفان گنو، زلزله بروجرد، سیل خوزستان و انفجارهای عراق و اسکان افغان ها اشاره کرد.

 

پرده چهارم:

هدیه خانم هنوز ساکت است. به او می گویم چه شد که همسر آینده را از بین امدادگران انتخاب کردی؟! می گوید: "امدادگران انسان های خاصی هستند. بیشتر از آن که اهل حرف باشند، اهل عمل اند. آن ها شرایط سخت را می شناسند و همیشه آماده هستند. با کمترین ها، بهترین ها را انجام می دهند و قناعت پیشه اند." از حرف های جالب هدیه خانم می شود فهمید که امدادگرانی که در زیر یک سقف زندگی می کنند، شرایط همدیگر را درک می کنند. هدیه می گوید: " نمی خواستم وقتی می خواهم به یک عملیات اعزام شوم، همسرم مانعم گردد و یا این که با نارضایتی با رفتنم موافقت کند."

 

پرده پنجم:

دلیل نشستن بر سر سفره عقد و کیک امدادی را از عروس و داماد می پرسم. اولین عکس العمل آن ها، خنده بلندی از ته دل است. سید با تمام احساس می گوید: بهترین روزهای زندگی ما، با همین لباس امدادی رقم خورده است. در این لباس مقدس به رشد و بالندگی رسیده ایم. با همین لباس قرمز، چشم های گریان و لبان خندان دیده ایم. و در یک کلام همه چرخه یک زندگی را می شود در همین لباس امدادی مشاهده نمود." با خودم می گویم که چقدر به لباسش تعصب دارد!

هدیه اما کمی عقل را به مدد می گیرد و می گوید: "چون مراسم عقد و آغاز زندگی مشترک ما در هفته کاهش اثرات بلایای طبیعی برگزار شد و می خواستیم کمی خاص تر به نظر برسیم و هم علاقه فراوان ما به هلال احمر باعث شد که علیرغم مخالفت برخی از نزدیکان، تصمیم بگیریم که با لباس ایثار و توانا بر سفره عقد بنشینیم. طرح کیک هم نظر من بود و میخواستم سنگ تمام بگذارم.

سید به سرعت ادامه کلام را از دست خانم می رباید و می گوید:" خواستیم هم قسم شویم که اول زندگی این خدمت به نوع بشر را هیچگاه فراموش نکنیم حتی در سخت ترین شرایط زندگی و این تعهد و تعلق را از دست ندهیم.

 

پرده ششم:

نظر این زوج امدادی در مورد چندکلمه را پرسیدم. نکته جالب پاسخهای نزدیک به هم بود و مطلب مهمی که دریافتم این بود که اخلاق و رفتار و فکر اکثر امدادگران شبیه هم است: گفتم هلال احمر، گفتند عشق؛ گفتم امداد و نجات، گفتند خدمت بدون چشمداشت؛ گفتم زلزله بم، گفتند تجربه ی تلخ؛ گفتم آرم هلال احمر، گفتند ایثار؛ گفتم ازدواج امدادی، گفتند قشنگ ترین اتفاق! 

 

پرده هفتم

سید احمد در آخر از همه استادان و مربیان خودش تشکرکرد و درود فرستاد به روح مرحوم الفک(از کارکنان جمعیت هلال احمر خوزستان) که در سیل سال 77  خوزستان به لقاء الله پیوست و همچنین از تلاش های استاد حمید مجدمی که همیشه برایش مثل پدر بوده، قدردانی کرد.

  • مجتبی طحان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی