بوی بهشت!
به تو که می رسم، در اوج ایثار ایستاده ای
بر بلندای رفیع مهرورزی...
***
سلام بر همه نازنین جانان فداکار که در باغستان عشق
و از شاهراه خدایی بودن و خدایی زیستن، به خلقش می رسند
و چه نیکو، رسم رسول رحمت و مهربانی را با امتش، به اکمال
می رسانند.
سلام بر اهالی بهشت خدا روی زمین!
که زمین خداوند هم، از حضور سبزشان به آراستگی رسیده است...
و رو به آسمان آبی خدا ـ که بوی عشق می دهد ـ از این فخر
به خود می بالد!
سلام بر تو که نام بامسمای داوطلب را بهانه ای ساخته ای
برای اهدای مهربانی و رأفتت
سلام بر تو که امدادگری را پیشه خود ساخته ای!
سلام بر تو که بوی بهشت خدا می دهی!
سلام بر تو که زلال عفو و رحمت خدا بر چهره ات جاریست!
سلام بر تو که عطر بخشش از ذره ذره وجود نازنینت بر می
خیزد...
در شگفتم که این جاری دریای عاطفه در وجودت از کجا آمده
است؟!
این خورشید روشن ایمان در آسمان زندگیت، متحیرم ساخته است.
به تو که می رسم، وزش نسیم فداکاری و ایثارت را بر تن
همنوعان نیازمندت را می بینم
تو از چشمه سار ایمانِ آسمانیِ کدام وجود مه جبین، سیراب
شده ای
که این گونه در فراسوی خیال، هستی خود را در مکتب جود و
سخاوت
به بخشش رسانده ای؟!
***
تو که باشی، درد از درون درماندگان رخت می بندد
و بیچارگی از آسمان زندگیشان پر می کشد...
همیشه باش!
- ۹۱/۱۱/۱۵