من و پیام هلال!
قصه پیام هلال برای ما هلال احمری ها جور دیگریست! پیام هلال چیزی است شبیه تزریق خون هفتگی به پیکره ی هلال احمر! پیام هلال شبیه یک قطار است با واگن های گونه گون و مسافرانی که خوشبختی خویش را در خدمت به نوع بشر می جویند و هر هفته با پیام مهر در تمام دنیا می چرخند! مسافرانی که باورشان با بشردوستی بارور شده است.
پیام هلال کبوتری شده است با بال هایی از جنس صلح و دوستی که عشق به انسان و انسانیت را از صمیم جان، بانگ می زند و در آسمان آبی ایثار دل در گرو نازنین جانانی می دهد که از خود گذشته اند و به دیگران رسیده اند!
و اینک؛ پیام هلال نماینده هر کسی است که زندگی اش رنگ و لعاب خدایی دارد و در کوچه باغ عاشقی، مشق عشق می کند و با آهنگ خدمت به پیش می رود!
...خیلی ها که به آن عشق می ورزند، منتظر نسخه مکتوب آن نمی مانند و روزهای دوشنبه از صبح، صفحه اصلی سایت جمعیت را تازه به تازه می کنند بلکه بتوانند شماره جدیدش را دریافت کرده و به آهستگی تورق کنند! حتی آن هایی که با پیام هلال، سر و سری ندارند و به قول خودشان زیاد هم از آن خوششان نمی آید، یک حس درونی دارند برای یک نگاه کوتاه و سریع به صفحه های آن!
گویی پیام هلال اعتیاد آور است! می دانی! اصلاً صحبت از اعتیاد نیست بلکه داستان این است که پیام هلال به نقطه عطف خود رسیده و معنا شده است! می گویی یعنی چه؟ خوب معلوم است... لازمه گیرایی و مانایی یک پیام، ارتباط دو سویه بین فرستنده و گیرنده است و این قضیه بدان معناست که پیامی که از طرف این نشریه هفتگی تمام رنگی و زیبا متبادر می شود، به دست صاحبش می رسد و فکر می کنم هدف اصلی تمامی رسانه ها هم، همین باشد!
پیام هلال اکنون به مرحله بلوغ رسیده و سری در میان سرها درآورده است! نشریه ای که به سادگی و یکرنگیِ رنگ های سیاه و سپید متولد شد، بزرگ شده است و هدفمند به مسیر حیاتش ادامه می دهد؛ نشریه ای که هر هفته با پیامی سراسر مهربانی و صفا، مهربانان ایران زمین را معرفی می کند و اینگونه رسم پیامبر رحمت را جاوید می سازد.
... برای همیشه با تو می گویم ای پیام مهر و دوستی، ترا من چشم در راهم!
با ارادت همیشگی، مجتبی طحان
- ۹۴/۰۱/۲۰