گفت و گو با حاج یاسر زائری؛ پیشکسوت هلال احمری
دعای خیر مردم والاترین پاداش امدادگران دوران دفاع مقدس
اشاره: هنوز هم
نفس گرم آدمهایی که ایمان و امید پشتوانه زندگیشان بوده و هست، به ما دلگرمی میدهد
که زندگی جریان دارد و حیات به راه خویش ادامه میدهد. انسانهایی با دلهای
دریایی و جوان که وجودشان در سالهای حماسه و ایثار منشاء خدمات شایان بوده و
حضورشان در این روزها زینتبخش هر محفلی است که آیه ایمان و عشق در آن تلاوت میشود.
بر ماست که قدر این گلهای
باغستان فداکاری را بدانیم و از وجود نازنینشان بهرهها ببریم. حاج یاسر زائری از
زمره این افراد است. او که در اوایل جنگ در خرمشهر با وجود همه کاستیها و سختیها
کمر همت بست با دوستانش و واحد امداد جبهه با وجود انسانهایی آزاده و بشردوست
تأسیس شد. امداد جبههای که امدادگران زیادی را در کسوت «شهید» به آستان جانان
تقدیم کرد. گپ و گفت زیر به بهانه سال های طلایی دفاع مقدس با رئیس جمعیت هلالاحمر
بندر ماهشهر ـ حاج یاسر زائری ـ انجام شده است.
از خودتان بگویید.
یاسر زائری هستم. متولد ۱۳۳۹ در خرمشهر. در همان سال ۱۳۵۹ یعنی ابتدای دفاع مقدس بر حسب وظیفه وارد کارزار جنگ شدم و در هشت سال دفاع، همراه جمعیت هلالاحمر بودم و این نهضت تاکنون ادامه دارد. در همان ابتدا با تعدادی از دوستان در واحد امداد جبهه فعالیتهای امدادی خود را آغاز کردم و از سال ۱۳۶۲ به استخدام جمعیت درآمدم. پس از خاتمه جنگ تحمیلی در بازسازی خرمشهر به عنوان یکی از افتخارات زندگیام در زمانی که هیچ ارگانی در این حوزه فعالیت نمیکرد، وارد شده و در جهت اسکان و راهنمایی جنگزدهها و آوارگان جنگی، تأمین آب شرب برای مردم، سرویس رایگان برای جابهجایی آنها و حتی پرکردن کپسولهای گاز و در مجموع هرچه از دست ما برمیآمد، البته با کمک دوستان امدادگر از هیچ تلاشی به عنوان رئیس هلالاحمر خرمشهر فروگذار نکردم.
نحوه آشنایی شما با جمعیت هلالاحمر چگونه رقم خورد؟
آشنایی من با جمعیت هلالاحمر برمیگردد به دوران تحصیل در دبیرستان که آن روزها با نام جمعیت شیر و خورشید سرخ ایران شناخته میشد. آن زمان من به عنوان یک عضو محصل در جمعیت شیر و خورشید خرمشهر فعالیت میکردم ولی آشنایی بیشتر و ورود من به این نهضت انسانی از زمان شروع جنگ تحمیلی آغاز شد. در آن زمان با توجه به آشنایی قبلی من و برخی از دوستان با جمعیت هلالاحمر، چون در روند نبرد ما با رژیم بعثی، احساس میشد که خلائی به نام تخلیه مجروحان وجود دارد، ما را به این واداشت تا با تشکیل واحد امداد جبهه، فعالیتهای گستردهای در راستای تأمین آمبولانسهای منطقه، تأمین و اعزام امدادگر به جبهه جنوب و غرب، ایجاد و استقرار پستهای امداد در منطقه و کارهایی در همین راستا نقش کوچکی را در این نبرد داشته باشیم.
بعد از ۳۴ سال فعالیت مستمر در هلالاحمر، تعریف شما از این نهضت چیست؟
چون از جوانی با جمعیت هلالاحمر آشنا بوده و همکاری شبانهروزی داشتهام، هلالاحمر را مجموعهای از عشق، مهربانی، مردمداری و خدمت صادقانه به کسانی که در سختترین لحظات نیاز به امداد دارند، میدانم. زیباترین و بهترین رهاورد کار در این سالها، دعای خیر مردم است که در بدترین شرایط زندگی به دادم رسیده است. مسئولیتها و موقعیتهای شغلی زیادی را رها کرده و به جمعیت هلالاحمر وفادار ماندهام فقط به خاطر عشقی که به مردم نیازمند و آسیبدیده داشتهام و همه این داستان به این دلیل است که هلالاحمر ارگانی است که تمام کارها را در خود خلاصه کرده است و بهترین چیزی را که ما پس از خدمت با خود خواهیم داشت، دعای خیر مردم است. اینکه یک پیرمرد یا پیرزن و هر نیازمند دیگری که از هلالاحمر خدمتی دیده، برای من دعا میکند، برترین ثروتی است که در دنیا و آخرت نصیب من شده و خواهد شد. در بدترین وضعیتها و گرفتاریها، احساس کردهام که گرههای پیشروی من باز شده و آنجا دست خدا را در دعای خیر مردم و رفع گرههای زندگی دیدهام.
از فعالیتهای امداد جبهه بگویید.
در سال ۱۳۵۹ با توجه به شروع جنگ در بعد ازظهر خونین ۳۱شهریور توسط ارتش تا دندان مسلح بعث با پشتیبانی تمام استکبار و شهادت بسیاری از هموطنانمان، رگ غیرت ما هم جنبید و با احساس مسئولیتی که بچههای ما داشتند، اولین اقدام این بود که به سرعت خودمان را به بیمارستان ولیعصر(عج) خرمشهر رساندیم و با توجه به داشتن مهارتهای امدادی، شروع کردیم به ارائه خدمات به مجروحان جنگی. آن زمان «شهید آتشکده» مسئولیت هلالاحمر خرمشهر را برعهده داشت و با همراهی آقای سلحشور مسئول امداد و چند نفر دیگر و با توجه به خلأ جابهجایی، حمل و تخلیه مجروحان و رسیدگی به امور درمانی آنها، جلسهای منعقد شد و تصمیمات مهم و سرنوشت سازی اخذ شد که مهمترین آن، تشکیل واحد امداد جبهه در خرمشهر و آبادان بود که برکات زیادی را به همراه داشت. چون خرمشهر خیلی بزرگ نبود، تقریباً همه مردم همدیگر را میشناختند و به همین دلیل با ارتباطی که با افراد و ارگانها داشتیم، با کمترین امکانات مانند پیکان استیشن، جیپ و چند دستگاه آمبولانس از شرکت نفت و ادارات دیگر نسبت به توانمندسازی واحد امداد جبهه اقدام کردیم.
جرقه امداد جبهه از کجا آغاز شد؟
در واقع امداد جبهه با تلاش حدود ۱۵نفر از خرمشهر و آبادان شروع شد که البته این تعداد بعد از مدتی به بیش از ۱۰۰نفر رسید که در بیمارستانهای شهر، پایگاههای امدادی، بیمارستانهای صحرایی و پستهای موقت امداد فعالیت میکردند که در این میان خواهران امدادگر در امور داخلی بیمارستانها و برادران امدادگر در تخلیه و انتقال مجروحان همکاری میکردند. پس از اینکه خرمشهر در اشغال نیروهای صدامی افتاد، مابقی نیروها در جمعیت هلالاحمر آبادان مستقر شدند و امور امداد و تخلیه مجروحان در آبادان در منطقه «بریم» پیگیری میشد و پس از آن هم به ایستگاه ۱۲ در مدرسه استثنایی زایندهرود منتقل شدیم. اگر از مؤسسان امداد جبهه بخواهم بگویم، باید یاد کنم از آقایان سلحشور، مهربان، حاج علی عچرش که بعدها مسئول امداد جبهه استان شدند و بسیاری دیگر که یادشان از خاطرم محو نمیشود.
فضای امداد جبهه را برای ما ترسیم کنید.
امداد جبهه یک فضای دوستانه و خدایی بود، هیچ کس چشمداشتی به مسائل مادی نداشت. امداد جبهه با حضور یک عده جوان پاک و تحصیلکرده تشکیل شد و عاشقانه و شبانهروز اندیشه و فکرشان فقط خدمت به رزمندگان جبهههای نبرد حق علیه باطل به زعم حضرت امام خمینی(ره) بود. فضای امداد جبهه، همهاش صمیمیت محض بود، هیچ کس از دیگری توقع نابجایی نداشت، همه بچهها، با خلوص نیت و عمل، با عشق به انقلاب و امام(ره)، همه اندیشه، فکر و عمل و وجودشان، خدمت به رزمندگان اسلام بود و بس.
اولین فعالیتهای واحد امداد جبهه در کجا صورت گرفت؟
اولین محوری که مورد پوشش واحد امداد جبهه قرار گرفت، منطقه «کوت شیخ» در خرمشهر و بعد از آن در آبادان و کنار شط در مواجهه با دشمن بعثی بود که واحد امداد جبهه مستقر شد و از طریق امدادگر و آمبولانس، پشتیبانی امدادی داده میشد. پس از مدتی امداد جبهه گسترش یافت و به مناطقی همانند پل نو و شلمچه نیز رسید. امداد جبهه پس از وسعت در مرکز استان ـ اهواز ـ با مسئولیت آقای دینارونی دایر شد و سپس دارای دفتری در تهران شد که محلش، همین ساختمان کنونی سازمان داوطلبان در خیابان طالقانی است و پس از آن بود که از سراسر کشور، امدادگر، پزشک و پیراپزشک اعزام میشد و کار ما شده بود اعزام نیروهای امدادی به جبهههای جنوب و غرب. البته واحد امداد جبهه در بندر ماهشهر هم فعال بود که دسترسی راحتی به آبادان در زمان محاصره داشت که پشتیبانی ما در این شهر قرار داشت.
در حال حاضر وضعیت جمعیت هلالاحمر را چگونه ارزیابی میکنید؟
شرایط امروز هلالاحمر با دیروزش بسیار فرق کرده است. در حال حاضر جمعیت هلالاحمر ما، از سازمانهای امدادی قدرتمند در سطح خاورمیانه و حتی جهان است و به حمدالله با نیروهایی که در این مجموعه چه در سطح استانی و چه در رده ملی خدمت میکنند بعد از سالهای دفاع مقدس، شاهد رشد چشمگیری در حوزه امداد و نجات و فعالیتهای بشردوستانه هستیم که آوازهاش در کل دنیا پیچیده است. دستاوردهای آن همه تلاش در امداد جبهه، امروز متجلی شده است و اگر فرمایش رهبر معظم انقلاب در زلزله آذربایجان را نصبالعین خود قرار دهیم، باید گفت که آن همه جانفشانی برای حفظ نسل امروز است که به فرموده رهبری، سرعت امدادرسانی باورنکردنی است و این، یعنی جوشش خون شهدای امدادگر در رگهای امدادگران امروز جمعیت هلالاحمر و چه دستاوردی بزرگتر از این میتوان یافت؟ علمی بودن کارها، خدمات بهروز و دقیق هلالاحمر به مردم در همه زمینهها از دستاوردهای بزرگ امروز است.
توصیه شما به عنوان یک پیشکسوت به جوانهای هلالاحمری چیست؟
به عنوان یک نیرویی که سالهای سال در جمعیت کار کردهام، به دوستان جوانم پیشنهاد و توصیه میکنم که بیشتر به معنویات توجه کنید، هرچیز را مادی ننگرید، شما در ارگانی فعالیت میکنید که درون مایهاش مهر و رحمت است و اگر به دنبال خیر دنیا و آخرت هستید، به مردم خدمت بیمنت و بیچشمداشت کنید که دعای خیر مردم میتواند شما را از رنج و سختی برهاند و این جمعیت، بهترین مجموعهای است که دعای خیر مردم را به همراه دارد.
سخن پایانی...
دلم برای آن روزها تنگ شده است. هرچند وقت یک بار با دیدن آلبومهای عکس به آن دوران رجعتی میکنم و یاد آن روزگار حماسه و خون را دیگر بار در وجودم زنده میکنم که آن روزگار، فراموش شدنی نیست. امید که رهروی صادقی برای شهدای هشت سال دفاع مقدس باشیم و فردای قیامت شرمنده آنها نشویم.
- ۹۴/۰۴/۱۵