رمز فراموش شده!
- ۰ نظر
- ۰۳ تیر ۹۴ ، ۲۳:۳۳
قسمت دوم:
قصد من از نوشتن این
روایت، خنداندن مخاطبین گرامی نیست. دلیل اصلی برای نگاشتن این سطور، واکاوی یکی
از مشکلات سازمانی در کشور ما و به تبع آن جمعیت هلال احمر است. تصور برای
بشردوستیِ بیش از حد، شده یک مالیخولیا و از آن بدتر، تفکر در مورد اینکه جمعیت ما باید
در هر عرصه ای سرکی بکشد، یک بیماری مسری است که از مدیری به مدیری دیگر می رسد.
و البته این قضیه حتی
در مدیریت خانه ها و منازل ما ما هم وجود دارد. فکر می کنیم باید در هر موردی نظر
بدهیم حتی اگر به ما هم مربوط نباشد. در مجموع در تشخیص ارتباط قضایا و مسائل با خود
کمی ضعیفیم.
شاهد این مثال را می
توان به کرات در برنامه های سازمان های چندگانه جمعیت یافت. مدیران و برنامه ریزان
این سازمان ها، هیچ عرصه ای را از فعالیت های خداپسندانه! و بشردوستانه بی
نصیب نگذاشته اند؛ گویا خداوند ما را خلق فرموده تا فقط و فقط ما! مشکل گشای خلق
باشیم و در هر عرصه ای حتی چهارشنبه سوری هم تلاشی و همی بنماییم و البته همه
ی ما می دانیم که تمامی این کارها فقط برای رضای خداست!
بیچاره از دل مجریان
محترم این پروژه های خدایی!
سفرهای نوروزی مردم،
هر سال، کم یا زیاد در سراسر کشور انجام می شود اما آنچه بیش از هر چیز در این
روزها خودنمایی می کند دست و پا زدن مسئولان برای به اسم خود، تمام کردن نشاط مردم
برای سفرهاست.
سالهاست که بحث آمار
سفرهای مردم، کشته های جاده ای، تعطیلی مراکز گردشگری، خدماتی و پذیرایی، کمبود
بلیت های حمل و نقل هوایی، ریلی و جاده ای و ... در نوروز هر سال، نقل محافل است و
مسئولان، بخشهای مثبت آن را در بیلان کاری خود می گنجانند و منفی ها را به دیگران نسبت
می دهند.
نوروز که می شود
مسئولان تمام دستگاه هایی که در زیر عنوان «ستاد تسهیلات سفرهای کشور» دور یک میز
می نشینند و از دی ماه هر سال برای نوروز سال بعد، برنامه ریزی هایشان را آغاز می
کنند، ناگهان، هر کدام برای دیده شدن در جعبه جادویی، تا دیگر رسانه ها از یکدیگر
سبقت می گیرند که آمارها و اطلاعات مثبت خود را ارائه کنند.
قسمت اول:
چند سال پیش در حوزه جوانان خدمت می کردم. معمولاً طرح راهنمایی مسافرین نوروزی تا ۱۵ فروردین به طول می انجامید و در طول طرح مذکور، تمام امکانات، تجهیزات و نیروها درگیر و در خدمت طرح بودند تا تلاش برای کارآمدی و اثربخشی به اکمال برسد. در آن سال یک طرح ۲۱ روزه کافی بود تا اعصاب همه عوامل اعم از مسؤولین و اعضا را بر هم ریخته و روند اجرای طرح را دستخوش تغییر کند و این طرح هم از راه رسید.
مردمداری
برای هر قشری به گونهای خاص معنا دارد برای یک رهبر، برای یک خطیب، برای یک امامجماعت
مسجد یا کاسب، رفتارهای خاصی میتواند سبب جذب مردم شود. پیامبر حتی در عبادت هم
مردم را خسته نمیکرد. شنیده نشده است که پیامبر نماز جماعتش طولانی باشد. البته
از این که کسی هم تندتند نماز بخواند بدش میآمد و تذکر میداد. درباره حضرت دارد
که: فراوان یاد خدا میکرد، لعنت کمتر میکرد، نمازش را با آرامش میخواند، خطبه
نمازش کوتاه بود، تکبر نداشت، با فقرا و یتیمان مینشست و نیاز آنها را برآورده
میکرد.
اشاره: آنچه در زیر مشاهده می شود، مطلبی پندآموز است که آقای حسن تردست به رشته تحریر درآورده است. این مطلب از وبلاگ رضا بهرامی گرفته شده است که به دلیل دیدگاه نقادانه در این پست آمده است.
آنچه که در نگاه اول در ذهن هر انسانی در رابطه با حوادث، سوانح،بلایا و فجایع خطور می کند ویرانی، به هم خوردن نظم عمومی، خسارات مادی، تلفات انسانی و نابودی زیر ساخت هاست... اما هر واقعه تلخی حاوی نکاتی پند آموز است و یا بهتر بگوییم در دل هر تهدیدی فرصتی هست که باید آن را به درستی شناخت و از آن نهایت بهره برد.
چند سوال:
جایگاه تیم های امدادی خواهران در استان ما کجاست؟ متولی اصلی برنامه ریزی برای این ضعیفگان در جمعیت هلال احمر کیست؟ دلیل این همه عقب ماندگی در این حوزه چیست و مسؤولیت آن بر عهده کیست؟ چرا بین تیم های محدود و معدود و غیرفعال ما با ستان های دیگر کشور، بسیار فرق و فاصله وجود دارد؟ و سؤوالات متعدد دیگر که به دنبال جواب آن باید باشیم...
پارتی بازی یا رشوه به پایمال کردن حقوق شهروندی و انسانی می انجامد، چرا که میان افراد با حق و شرایط انسانی و فردی یکسان، تفاوت ها و عدم توازن های غیرموجه و نامتناسب ایجاد کرده و افراد را از شرکت در یک رقابت سالم و منصفانه و قرار گرفتن در جایگاه شایسته آنها باز می دارد.
- جوانی تحصیل کرده هستم با هزاران آرزو، دلم می خواد شغل مناسب با حقوق کافی داشته باشم تا بتونم برای خودم خانه و اتومبیل فراهم کنم و ازدواج کنم، اما ..... اما قبل از همه اینها به یه پارتی خوب نیاز دارم تا بتونه برام شغل مناسب و متناسب با رشته تحصیلی ام پیداکنه.....!
در حاشیه مطلب "راه موفقیت":
اگر پست می خواهی، باید یکی از شاخص های زیر را داشته باشی:
۱- امتیاز برای مدیر از طرف یک مدیر کله گنده!
۲- انجام چاپلوسی و دست بوسی اساسی!
۳- زدن زیرآب دوستان و همکاران!
۴- زیپ دهان را کشیدن و انتقاد نکردن!
۵- سکوت مطلق در برابر هرگونه ظلم و جور!
شما هم می توانید به این لیست شاخص های موردنظر خویش را بنویسید...