حوالی هلال

گاهنامه انتقادی با محور فعالیت های جمعیت هلال احمر

حوالی هلال

گاهنامه انتقادی با محور فعالیت های جمعیت هلال احمر

حوالی هلال

به احترام همه آنانی که بشردوستی سرلوحه زندگیشان بوده است و تمامی هست و نیست خویش را برای این آرمان بزرگ بشری تقدیم نموده و می نمایند. آنان که امدادگری را فراتر از زمان و مکان دریافته اند و در این راه ملامت هیچ ملامت کننده ای، ذره ای تردید و کوچکترین خللی بر عزم استوارشان وارد نمی سازد؛ چون باورشان، با بشردوستی بارور شده است.

طبقه بندی موضوعی

خانه ی داوطلب، خانه دوم من است!

مجتبی طحان | جمعه, ۴ اسفند ۱۳۹۱، ۰۹:۰۴ ب.ظ

اشاره: برخی اوقات در گوشه کنار شهر، آدم هایی زندگی می کنند که در عین گمنامی، کارشان آنقدر هویداست که هرچه قدر هم بخواهی مخفی کاری کنی، مثل نور خورشید از پشت ابر متجلی می شود و تصویر زیبایی را می سازد که چشم هر بیننده ای را به خود جلب می کند. کار خیر انسان های نیکوکار هم، همین گونه است. هرچه قدر می خواهند کارشان را پنهان کنند، دست آخر مشخص می شود که شکم گرسنه ای سیر شده که در خانه اش صدای خنده می آید و یا شهریه دانشگاه دانشجوی فقیری پرداخت شده که بدون دغدغه، شاگرد ممتاز کلاسش می شود و ...
داوطلبان جمعیت هلال احمر هم از این تبارند. خانم مهوش باقری از اهالی جمعیت هلال احمر بندر ماهشهر است که 38 سال در خدمت به خلق خدا کوشیده است و دراین سال ها چه در کسوت یک امدادگر وچه در مقام یک داوطلب منشاء خدمات مؤثری بوده است که از آن جمله می توان به شناسایی نیازمندان و توانگران شهرش اشاره نمود. طعم کمک به همنوعان را از بچگی چشیده است؛ آن زمانی که به دلیل وقوع زلزله شهر قیر، به اتفاق پدرش برای کمک به زلزله زدگان شتافته و به هنگام کمک، اشک می ریخته است! گفتگوی مرا با ایشان بخوانید.

  • مجتبی طحان

با حاج حمید مجدمی، امدادگر پیشکسوت کشور

مجتبی طحان | سه شنبه, ۱ اسفند ۱۳۹۱، ۰۸:۲۸ ب.ظ

روی گلبول‌های امدادگر نوشته‌اند: امدادگر... 

اشاره: از اول هم می دانستم که مصاحبه با او، کار دشواری است. سخن گفتن و نوشتن در مورد کسی که 48 سال در فعالیت های اجتماعی و امدادی بوده و دمی از آنات عمرش را بی دغدغه خدمت نگذرانده است. در مورد کسی که که به گفته خودش، همه زندگیش را نه وقف خانواده که وقف خدمت به هم نوع و تربیت کسانی تفکر خدمت دارند، نموده است. سال ها در کسوت امدادگری از حاج حمید مجدمی انسانی با تجربه ساخته است که در عین اقتدار، بسیار عاطفی است. کلمه "نه" و "نمی توانم" را هیچ گاه از زبانش نمی شنوی، گویی سرشتش با دافعه بیگانه است. فرق نمی کند چه کسی هستی و از کجا آمده ای؛ بدان که برای درخواستت، پشتیبانی حمید مجدمی را خواهی داشت. در هنرهای تجسمی و خلاقیت های فردی و گروهی از سرآمدان روزگار خودش بوده و هنوز هم دستی از دور بر آتش دارد. عاشق آموزش و تربیت و تعلیم. پیشاهنگ پیش کسوت که جز  او و چند نفر از هم دوره هایش، کسی به گرد پایشان در این عرصه نمی رسد. تعلق خاطرش به اسکان و پشتیبانی بر هیچ کس پوشیده نیست. مربی درجه یک امداد و کمک های اولیه که از طرف فدراسیون بین المللی جمعیت های صلیب سرخ و هلال احمر به عنوان عضو برجسته شناخته شده است. مدرس مراکز علمی و کاربردی در استان خوزستان که روزگاری کشتی بچه های استثنایی را هم به ساحل نجات رسانده است. شاید بتوان گفت که در استان ما هیچ امدادگری نیست که ساعتی از عمرش را از محضر استاد حمید مجدمی تلمذ نکرده باشد و کسب تجربه ننموده باشد. و این همه، شوری است که عشق در نهاد او نهاده است!

 

 

 

 

  • مجتبی طحان

تندیس استقامت

مجتبی طحان | جمعه, ۲۷ بهمن ۱۳۹۱، ۱۲:۱۰ ب.ظ
دست خدا به همراهت...
ای دست سرشار از عاطفه و مهر
ای آکنده از مهربانی
دعای همه دردمندان، بدرقه راهت...
ای سینه ات لبریز از ایمان و یقین
نبضت با دوام...
ای تجلی بخش روح احسان
دست خدا به همراهت...
ای تندیس استقامت و صبوری
دستت همیشه گرم...
ای نگران چشم های خسته و بیمار
خدا پشت و پناهت...
ای باغبان گل های پژمرده و شاخه های شکسته
نسیم رضایت پروردگار، گوارای وجودت
ای جلوه گاه فداکاری
ای اسوه نیکوکاری
ای امدادگر!
  • مجتبی طحان

با محمدتقی ریسمانسنج، امدادگر پیشکسوت خوزستانی

مجتبی طحان | پنجشنبه, ۲۶ بهمن ۱۳۹۱، ۱۱:۵۸ ب.ظ

اشاره: همیشه کسانی در جامعه هستند که می توان به آن ها، به عنوان الگو و چهره نگریست. از آن ها نکات خوب یاد گرفت و به عنوان مربی و معلم از وجودشان استفاده کرد. چرا که هم خوب بلدند و هم خوب یاد می دهند.
از وقتی می شناسمش، نامش با چادر و اسکان اضطراری گره خورده است؛ گویی آن ها را برای هم آفریده اند. در طول این سال ها تجربیات فراوان و عمیقی در حوزه اسکان به هم زده و برای خودش و جمعیت هلال احمر خوزستان و حتی کشور یلی شده است. از قشنگی های کلاس هایش همین بس که نکات بسیاری در مورد زندگی، اخلاق، دوستی و ... را می توانی یاد بگیری.
محمدتقی ریسمانسنج از قدیمی های پیشاهنگی قبل از انقلاب و پیشکسوتان عرصه امداد  نجات و اسکان! بعد از انقلاب است. با درجه ایثار، شخصیتی افتاده دارد و همیشه لبخند بر لب، در دلهای ما جا کرده است. امدادگر نمونه استان در سال 1380 و دارای رتبه های برتر در اردوها، اسکان اضطراری، زندگی اردویی و هرچه در مورد اردو و اسکان است. ریسمانسنج و چهار هم تیمی دیگرش از بهترین های استان خوزستان هستند که امدادگران زیادی را تربیت کرده اند. گفتگوی مرا با وی بخوانید.


  • مجتبی طحان

سنگ خدا!

مجتبی طحان | پنجشنبه, ۲۶ بهمن ۱۳۹۱، ۱۱:۳۵ ب.ظ

ماه رمضان بود و هوا به شدت گرم. روزهای گرم تابستان و هوای آبادان و ماه رمضان! آماده شده بودم تا آن روز هم مثل روزهای دیگر همراه با داوطلبان دیگر، برای شرکت در طرح همای رحمت و توزیع بسته های حمایتی به یکی از روستاهای محروم اطراف آبادان عزیمت کرده و یک بار دیگر افتخار خدمت به نیازمندان روزه دار را نصیب خود نمایم. دو سه ساعتی گذشت ولی از خودروی جمعیت خبری نشد. پس از مدتی هم معلوم شد که با توجه به تعدد برنامه ها، آن روز خودرو در اختیار ما نخواهد بود. چون نیت من، خدمت رسانی به مردم بود، آمادگی خود را جهت در اختیار نهادن خودروی شخصی ام اعلام کرده و با همراهی مسؤول داوطلبان و تعدادی از اعضاء، به سرعت به سوی روستای مورد نظر به راه افتادیم.

  • مجتبی طحان

با سیاوش جلیلیان، امدادگر پیشکسوت خرمشهری

مجتبی طحان | دوشنبه, ۲۳ بهمن ۱۳۹۱، ۰۱:۲۰ ق.ظ

اشاره: نام جمعیت هلال احمر شهرستان خرمشهر که می آید، ناخودآگاه ذهنت آیینه ای می شود از جنگ هشت ساله یا همان دفاع مقدس. خواسته یا ناخواسته به یاد همه کسانی می افتی که در کوران حوادث نامشان بر جریده عالم ثبت شد. و دلت پر می کشد به سال های طلایی آن دوران و مردانِ مردی که آن سال ها را رقم زدند. برای امدادگران اما، آن سال ها تداعی بخش خاطراتی دیگر هم هست. چرا که در آن دوران علاوه بر اسلحه، کسانی بودند که وسایل اصلی کوله پشتیشان، باند و گاز و بتادین و ... و حرفه شان، امدادگری بود و در طول عملیات بارها می شنیدی که فریاد می زدند: امدادگر، امدادگر، امدادگر...
روبروی من یکی از تبار آن مردان نشسته است. با مویی سپید، چهره ای نورانی و چین و چروکی که نشان از تجربه فراوانش در طول این سال ها دارد. نحوه آشنائیش با هلال احمر شنیدنی است. سیاوش جلیلیان از آن دسته امدادگران قدیمی و پیشکسوت هلال احمر است که هنوز هم بعد از 45 سال، ارتباطش را با جمعیت نگسسته است و هرجا که عملیاتی و کاری است، او هم آنجاست.


  • مجتبی طحان

مهرآفرین!

مجتبی طحان | شنبه, ۲۱ بهمن ۱۳۹۱، ۱۱:۲۹ ب.ظ

ترا می ستایم
که مهرآسا، مهرآفرینی پیشه توست!
تو که بند بند وجودت در پی آسایش دو گیتی است!
نه برای خویش که برای همنوعان نیازمندت...

***

تو که ثابت کرده ای هلال احمر، محلی است برای خدمت به نوع بشر
و تمامی گیتی عرصه یکتای هنرمندی توست...
وه که چه خوش نغمه ای نواخته ای
و این نغمه که سروده ای، برای همیشه به یادگار خواهد ماند که:

"زندگی عرصه یکتای هنرمندی ماست
هرکسی نغمه خود خواند و ازصحنه رود
صحنه پیوسته به جاست
خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد"

و این رایحه خدمت توست
که دوامش بر جریده عالم ثبت شده است...

  • مجتبی طحان

با زوج پیشاهنگ بهبهانی...

مجتبی طحان | چهارشنبه, ۱۸ بهمن ۱۳۹۱، ۰۶:۲۶ ب.ظ

اشاره: دقیق که نگاه کنی، بین لباس های جمعیت هلال احمر، یکی از زیباترین هایش، لباس یا یونیفرم پیشاهنگی است که هم جذاب است و هم حس خوب فعال بودن را نشان می دهد. حال فرض کن که دو نفر با این لباس جشن پیوندشان را برگزار کرده اند. اینجاست که داستان ِشنیدنی، دیدنی هم می شود که بیا و ببین! بهانه ما در نوشتن این گزارش، پیوند دو عضو پیشاهنگ بهبهانی است که در زیر می آید:
قضیه ازدواج سعید رنگین کمان و سیما عباسی همه را بهت زده کرده است. کسی حتی فکرش را نمی کرد که چنین ماجرایی پیش آمده باشد. سعید، خود می گوید ما برای ازدواج و پیوندمان به روال سنتی اعتقاد داشتیم و تا زمانی که به سیما این قضیه را نگفته بودم، او هم خبر نداشت! مابقی ماجرا از خواستگاری تا خرید و برنامه عقدمان، هم به وسیله خانواده ادامه و پایان یافت.

  • مجتبی طحان

گزارشی از یک عملیات...

مجتبی طحان | دوشنبه, ۱۶ بهمن ۱۳۹۱، ۰۶:۵۰ ب.ظ

از فرمانداری اندیکا خبر رسیده بود که با توجه به ریزش سنگین برف و مسدود شدن راه های مواصلاتی، چند روستا از توابع بخش قلعه خواجه شهرستان اندیکا دچار مشکلاتی از قبیل کمبود مواد غذایی بر خود و دام هایشان، بیماری و ... شده اند. با هماهنگی اداره کل امور عشایر استان، بخشداری مرکزی اندیکا و با همراهی امدادگران جمعیت هلال احمر مسجدسلیمان عملیات امدادرسانی آغاز شد.

  • مجتبی طحان

بوی بهشت!

مجتبی طحان | يكشنبه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۱، ۰۸:۲۴ ب.ظ

به تو که می رسم، در اوج ایثار ایستاده ای
بر بلندای رفیع مهرورزی...

***

سلام بر همه نازنین جانان فداکار که در باغستان عشق
و از شاهراه خدایی بودن و خدایی زیستن، به خلقش می رسند
و چه نیکو، رسم رسول رحمت و مهربانی را با امتش، به اکمال می رسانند.
سلام بر اهالی بهشت خدا روی زمین!
که زمین خداوند هم، از حضور سبزشان به آراستگی رسیده است...
و رو به آسمان آبی خدا ـ که بوی عشق می دهد ـ از این فخر به خود می بالد!
سلام بر تو که نام بامسمای داوطلب را بهانه ای ساخته ای
برای اهدای مهربانی و رأفتت

  • مجتبی طحان