حوالی هلال

گاهنامه انتقادی با محور فعالیت های جمعیت هلال احمر

حوالی هلال

گاهنامه انتقادی با محور فعالیت های جمعیت هلال احمر

حوالی هلال

به احترام همه آنانی که بشردوستی سرلوحه زندگیشان بوده است و تمامی هست و نیست خویش را برای این آرمان بزرگ بشری تقدیم نموده و می نمایند. آنان که امدادگری را فراتر از زمان و مکان دریافته اند و در این راه ملامت هیچ ملامت کننده ای، ذره ای تردید و کوچکترین خللی بر عزم استوارشان وارد نمی سازد؛ چون باورشان، با بشردوستی بارور شده است.

طبقه بندی موضوعی

پانویس ـ در حاشیه مردم داری!

مجتبی طحان | پنجشنبه, ۸ فروردين ۱۳۹۲، ۰۱:۱۶ ب.ظ

مردم‌داری برای هر قشری به گونه‌ای خاص معنا دارد برای یک رهبر، برای یک خطیب‌، برای یک امام‌جماعت مسجد یا کاسب‌، رفتارهای خاصی می‌تواند سبب جذب مردم شود. پیامبر حتی در عبادت هم مردم را خسته نمی‌کرد. شنیده نشده است که پیامبر نماز جماعتش طولانی باشد. البته از این که کسی هم تندتند نماز بخواند بدش می‌آمد و تذکر می‌داد. درباره حضرت دارد که‌: فراوان‌ یاد خدا می‌کرد، لعنت کمتر می‌کرد، نمازش را با آرامش می‌خواند، خطبه نمازش کوتاه بود، تکبر نداشت‌، با فقرا و یتیمان می‌نشست و نیاز آنها را برآورده می‌کرد.

در همین حال‌، انتظار احترام هم از مردم نداشت‌. خدا البته از مردم می‌خواست حرمت پیامبر را نگهدارند. اما خود پیامبر پایبند احترامات رسمی نبود. از این که کسی جلوی پایش بلند شود، کراهت‌ داشت‌. این خودش محبت بیشتری در مردم ایجاد کرده بود. در نقلی دارد: هیچ کس برای مردم دوست‌داشتنی‌تر از پیامبر (ص‌) نبود، با این حال‌، می‌دانستند که او خوش ندارد کسی جلویش بلند شود، و آنها بلند نمی‌شدند.
یک نمونه جالب از مردم‌داری همین است که وقتی نماز می‌خواند و صدای گریه بچه‌ای می‌آمد، سوره‌های کوچک را می‌خواند تا نماز تمام شود. وقتی علت را پرسیدند، فرمود اگر نماز را طول می‌دادم ‌حواس مادرش پرت می‌شد.
حضرت حتی سراغ ضعیف‌ترین آدمها را می‌گرفت‌: زن سیاهپوستی در مدینه بود که کارهای مسجد را می‌کرد. چند روزی خبری از او نشد. حضرت سراغ گرفت‌، گفتند: مرد. حضرت فرمودند شما با اینکارتان مرا آزار ندادید که خبر نکردید. در اصل مردم تصور کرده بودند این شخص این اندازه ارزش ‌ندارد که پیامبر (ص‌) برای او خبر کنند. حضرت فرمود اکنون قبر او را به من نشان دهید. قبر را نشان دادند.حضرت به سراغ قبر او رفت و بر او درود فرستاد و فرمود این قبور گرفتار ظلمت هستند و با درود و صلات ما بر آنها، نورانی می‌شود.
رفع سوء ظن از مردم در ارتباط با خود، نکته بسیار مهمی است‌. پیامبر در آخرین روزها از مردم‌خواستند تا اگر تصور می‌کنند حقی از آنان را ضایع کرده بیایند و حقشان را بگیرند. این رفع سوء ظن ازمردم است‌. نمونه دیگر آن است که صفیه می‌گوید که رسول خدا (ص‌) معتکف بود من شبی نزد او آمدم و بعد از صحبت خواستم بروم‌. آن حضرت در حجره اسامة بن زید بود و حضرت با من برخاست. به دو نفر از انصار برخورد. آنها وقتی پیامبر (ص‌) را دیدند، بر سرعتشان افزودند. پیامبر فرمود: این صفیه دختر حیی بن اخطب همسر من است. آنها گفتند سبحان الله. حضرت فرمود: نفوذ شیطان در بدن مانند خون در رگهاست. من ترسیدم که چیزی به دل شما رسیده باشد و تصور ناشایستی کرده باشید.

  • مجتبی طحان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی