حوالی هلال

گاهنامه انتقادی با محور فعالیت های جمعیت هلال احمر

حوالی هلال

گاهنامه انتقادی با محور فعالیت های جمعیت هلال احمر

حوالی هلال

به احترام همه آنانی که بشردوستی سرلوحه زندگیشان بوده است و تمامی هست و نیست خویش را برای این آرمان بزرگ بشری تقدیم نموده و می نمایند. آنان که امدادگری را فراتر از زمان و مکان دریافته اند و در این راه ملامت هیچ ملامت کننده ای، ذره ای تردید و کوچکترین خللی بر عزم استوارشان وارد نمی سازد؛ چون باورشان، با بشردوستی بارور شده است.

طبقه بندی موضوعی

۱۲ مطلب در بهمن ۱۳۹۱ ثبت شده است

تندیس استقامت

مجتبی طحان | جمعه, ۲۷ بهمن ۱۳۹۱، ۱۲:۱۰ ب.ظ
دست خدا به همراهت...
ای دست سرشار از عاطفه و مهر
ای آکنده از مهربانی
دعای همه دردمندان، بدرقه راهت...
ای سینه ات لبریز از ایمان و یقین
نبضت با دوام...
ای تجلی بخش روح احسان
دست خدا به همراهت...
ای تندیس استقامت و صبوری
دستت همیشه گرم...
ای نگران چشم های خسته و بیمار
خدا پشت و پناهت...
ای باغبان گل های پژمرده و شاخه های شکسته
نسیم رضایت پروردگار، گوارای وجودت
ای جلوه گاه فداکاری
ای اسوه نیکوکاری
ای امدادگر!
  • مجتبی طحان

با محمدتقی ریسمانسنج، امدادگر پیشکسوت خوزستانی

مجتبی طحان | پنجشنبه, ۲۶ بهمن ۱۳۹۱، ۱۱:۵۸ ب.ظ

اشاره: همیشه کسانی در جامعه هستند که می توان به آن ها، به عنوان الگو و چهره نگریست. از آن ها نکات خوب یاد گرفت و به عنوان مربی و معلم از وجودشان استفاده کرد. چرا که هم خوب بلدند و هم خوب یاد می دهند.
از وقتی می شناسمش، نامش با چادر و اسکان اضطراری گره خورده است؛ گویی آن ها را برای هم آفریده اند. در طول این سال ها تجربیات فراوان و عمیقی در حوزه اسکان به هم زده و برای خودش و جمعیت هلال احمر خوزستان و حتی کشور یلی شده است. از قشنگی های کلاس هایش همین بس که نکات بسیاری در مورد زندگی، اخلاق، دوستی و ... را می توانی یاد بگیری.
محمدتقی ریسمانسنج از قدیمی های پیشاهنگی قبل از انقلاب و پیشکسوتان عرصه امداد  نجات و اسکان! بعد از انقلاب است. با درجه ایثار، شخصیتی افتاده دارد و همیشه لبخند بر لب، در دلهای ما جا کرده است. امدادگر نمونه استان در سال 1380 و دارای رتبه های برتر در اردوها، اسکان اضطراری، زندگی اردویی و هرچه در مورد اردو و اسکان است. ریسمانسنج و چهار هم تیمی دیگرش از بهترین های استان خوزستان هستند که امدادگران زیادی را تربیت کرده اند. گفتگوی مرا با وی بخوانید.


  • مجتبی طحان

سنگ خدا!

مجتبی طحان | پنجشنبه, ۲۶ بهمن ۱۳۹۱، ۱۱:۳۵ ب.ظ

ماه رمضان بود و هوا به شدت گرم. روزهای گرم تابستان و هوای آبادان و ماه رمضان! آماده شده بودم تا آن روز هم مثل روزهای دیگر همراه با داوطلبان دیگر، برای شرکت در طرح همای رحمت و توزیع بسته های حمایتی به یکی از روستاهای محروم اطراف آبادان عزیمت کرده و یک بار دیگر افتخار خدمت به نیازمندان روزه دار را نصیب خود نمایم. دو سه ساعتی گذشت ولی از خودروی جمعیت خبری نشد. پس از مدتی هم معلوم شد که با توجه به تعدد برنامه ها، آن روز خودرو در اختیار ما نخواهد بود. چون نیت من، خدمت رسانی به مردم بود، آمادگی خود را جهت در اختیار نهادن خودروی شخصی ام اعلام کرده و با همراهی مسؤول داوطلبان و تعدادی از اعضاء، به سرعت به سوی روستای مورد نظر به راه افتادیم.

  • مجتبی طحان

با سیاوش جلیلیان، امدادگر پیشکسوت خرمشهری

مجتبی طحان | دوشنبه, ۲۳ بهمن ۱۳۹۱، ۰۱:۲۰ ق.ظ

اشاره: نام جمعیت هلال احمر شهرستان خرمشهر که می آید، ناخودآگاه ذهنت آیینه ای می شود از جنگ هشت ساله یا همان دفاع مقدس. خواسته یا ناخواسته به یاد همه کسانی می افتی که در کوران حوادث نامشان بر جریده عالم ثبت شد. و دلت پر می کشد به سال های طلایی آن دوران و مردانِ مردی که آن سال ها را رقم زدند. برای امدادگران اما، آن سال ها تداعی بخش خاطراتی دیگر هم هست. چرا که در آن دوران علاوه بر اسلحه، کسانی بودند که وسایل اصلی کوله پشتیشان، باند و گاز و بتادین و ... و حرفه شان، امدادگری بود و در طول عملیات بارها می شنیدی که فریاد می زدند: امدادگر، امدادگر، امدادگر...
روبروی من یکی از تبار آن مردان نشسته است. با مویی سپید، چهره ای نورانی و چین و چروکی که نشان از تجربه فراوانش در طول این سال ها دارد. نحوه آشنائیش با هلال احمر شنیدنی است. سیاوش جلیلیان از آن دسته امدادگران قدیمی و پیشکسوت هلال احمر است که هنوز هم بعد از 45 سال، ارتباطش را با جمعیت نگسسته است و هرجا که عملیاتی و کاری است، او هم آنجاست.


  • مجتبی طحان

مهرآفرین!

مجتبی طحان | شنبه, ۲۱ بهمن ۱۳۹۱، ۱۱:۲۹ ب.ظ

ترا می ستایم
که مهرآسا، مهرآفرینی پیشه توست!
تو که بند بند وجودت در پی آسایش دو گیتی است!
نه برای خویش که برای همنوعان نیازمندت...

***

تو که ثابت کرده ای هلال احمر، محلی است برای خدمت به نوع بشر
و تمامی گیتی عرصه یکتای هنرمندی توست...
وه که چه خوش نغمه ای نواخته ای
و این نغمه که سروده ای، برای همیشه به یادگار خواهد ماند که:

"زندگی عرصه یکتای هنرمندی ماست
هرکسی نغمه خود خواند و ازصحنه رود
صحنه پیوسته به جاست
خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد"

و این رایحه خدمت توست
که دوامش بر جریده عالم ثبت شده است...

  • مجتبی طحان

با زوج پیشاهنگ بهبهانی...

مجتبی طحان | چهارشنبه, ۱۸ بهمن ۱۳۹۱، ۰۶:۲۶ ب.ظ

اشاره: دقیق که نگاه کنی، بین لباس های جمعیت هلال احمر، یکی از زیباترین هایش، لباس یا یونیفرم پیشاهنگی است که هم جذاب است و هم حس خوب فعال بودن را نشان می دهد. حال فرض کن که دو نفر با این لباس جشن پیوندشان را برگزار کرده اند. اینجاست که داستان ِشنیدنی، دیدنی هم می شود که بیا و ببین! بهانه ما در نوشتن این گزارش، پیوند دو عضو پیشاهنگ بهبهانی است که در زیر می آید:
قضیه ازدواج سعید رنگین کمان و سیما عباسی همه را بهت زده کرده است. کسی حتی فکرش را نمی کرد که چنین ماجرایی پیش آمده باشد. سعید، خود می گوید ما برای ازدواج و پیوندمان به روال سنتی اعتقاد داشتیم و تا زمانی که به سیما این قضیه را نگفته بودم، او هم خبر نداشت! مابقی ماجرا از خواستگاری تا خرید و برنامه عقدمان، هم به وسیله خانواده ادامه و پایان یافت.

  • مجتبی طحان

گزارشی از یک عملیات...

مجتبی طحان | دوشنبه, ۱۶ بهمن ۱۳۹۱، ۰۶:۵۰ ب.ظ

از فرمانداری اندیکا خبر رسیده بود که با توجه به ریزش سنگین برف و مسدود شدن راه های مواصلاتی، چند روستا از توابع بخش قلعه خواجه شهرستان اندیکا دچار مشکلاتی از قبیل کمبود مواد غذایی بر خود و دام هایشان، بیماری و ... شده اند. با هماهنگی اداره کل امور عشایر استان، بخشداری مرکزی اندیکا و با همراهی امدادگران جمعیت هلال احمر مسجدسلیمان عملیات امدادرسانی آغاز شد.

  • مجتبی طحان

بوی بهشت!

مجتبی طحان | يكشنبه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۱، ۰۸:۲۴ ب.ظ

به تو که می رسم، در اوج ایثار ایستاده ای
بر بلندای رفیع مهرورزی...

***

سلام بر همه نازنین جانان فداکار که در باغستان عشق
و از شاهراه خدایی بودن و خدایی زیستن، به خلقش می رسند
و چه نیکو، رسم رسول رحمت و مهربانی را با امتش، به اکمال می رسانند.
سلام بر اهالی بهشت خدا روی زمین!
که زمین خداوند هم، از حضور سبزشان به آراستگی رسیده است...
و رو به آسمان آبی خدا ـ که بوی عشق می دهد ـ از این فخر به خود می بالد!
سلام بر تو که نام بامسمای داوطلب را بهانه ای ساخته ای
برای اهدای مهربانی و رأفتت

  • مجتبی طحان

داستان یک سفر...

مجتبی طحان | پنجشنبه, ۱۲ بهمن ۱۳۹۱، ۱۱:۲۱ ب.ظ

اشاره: داستان از آنجا آغاز شد که شنیدیم یک زن تنها بدون سرپناه، مدت هاست در دل کوه زندگی می کند! این بود که با خود قرار گذاشتیم که با طی نمودن مسیر صعب العبور و پر پیچ و خم منطقه آرپناه ـ از توابع شهرستان لالی در خوزستان ـ از نزدیک وضعیت او را رصد کرده بلکه بتوانیم چاره ای اندیشیده و قدمی برای رضای خدا برداریم. این گونه بود که قصه سفر ما شروع شد:

o

یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچ کس نبود. همان خدایی که کس بی کسانش می خوانند. پیرزنی تنها در دل کوه ها زندگی می کرد. خودش می گفت: "دست روزگار به اینجایش کشانده است". نه همسری داشت، نه فرزندی و نه قوم و خویشی. نه سرپناهی و نه جهیزیه ی سنگینی! از کولر و بخاری و سماور و آینه شمعدان! هم خبری نبود. او بود و صخره های سنگی و کوه واره های سر به فلک کشیده و دلِ سخت روزگاران که صورت به صورتش گذاشته بود و چین و چروک های رنگینی که نشان از محنت و بیچارگی داشت.
... می گفت: مدت هاست که با هیچ آدمی سخن نگفته است و به قول امروزی ها، دلش لک زده برای گفتن و شنیدن، گریستن و نگریستن. از دست روزگار غدار گله نمی کرد؛ شکرگزار حضرت دوست بود که هرچه بر سر ما می رود ارادت اوست!

  • مجتبی طحان

با محمدرضا سعیدی، امدادگر پیشکسوت خوزستانی

مجتبی طحان | يكشنبه, ۸ بهمن ۱۳۹۱، ۰۶:۱۲ ب.ظ

اشاره: از وقتی او را می شناسم، همیشه با نام دکتر سعیدی صدایش کرده اند ولی تحصیلاتش هیچگاه طبابت نبوده است.
چهره ی مهربان و خندان، از او شخصیتی دوست داشتنی ساخته است. او را که می بینی، ناخودآگاه لبانت به خنده باز می شود. یکی از علاقمندی هایش، بازگویی تجربیات تلخ و شیرین سال ها امدادگریش است. دکتر بودنش برمی گردد به 8 سال فعالیتش در قطار انتقال مجروحین در زمان جنگ تحمیلی و به قول دوستانش، این نامی است که شهداء و مجروحین آن سال های بی بدیل، به پاس تلاش ها و زحمات خالصانه اش، بر او گذاشته اند. وقتی صدایش می کنند: دکتر، بدون هیچ درنگ و تعجبی جواب می دهد؛ گویی خود هم باورش شده که دکتر است! به آوار علاقمند است و پای ثابت دوره های آموزشی. با وجود این که بازنشسته شرکت فولاد بوده و حقوقش هم خوب است، بدون هیچ چشمداشتی به انجام فعالیت های بشردوستانه و امدادی می پردازد و به دور از خانه و خانواده حتی با کشیک امدادی هم کنار می آید و از پیشکسوت بودنش هرگز به دیگران فخر نمی فروشد. هرجا نیاز باشد، محمدرضا سعیدی هم آن جاست...


  • مجتبی طحان