حوالی هلال

گاهنامه انتقادی با محور فعالیت های جمعیت هلال احمر

حوالی هلال

گاهنامه انتقادی با محور فعالیت های جمعیت هلال احمر

حوالی هلال

به احترام همه آنانی که بشردوستی سرلوحه زندگیشان بوده است و تمامی هست و نیست خویش را برای این آرمان بزرگ بشری تقدیم نموده و می نمایند. آنان که امدادگری را فراتر از زمان و مکان دریافته اند و در این راه ملامت هیچ ملامت کننده ای، ذره ای تردید و کوچکترین خللی بر عزم استوارشان وارد نمی سازد؛ چون باورشان، با بشردوستی بارور شده است.

طبقه بندی موضوعی

طعم لذیذ خدمت!

مجتبی طحان | جمعه, ۵ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۵:۱۱ ق.ظ

گفت و گو با کمال یمشلی؛ امدادگر نمونه خرمشهری

 

اشاره: هر انسانی برای ماندگاری در عصر خویش و البته در اعصار آینده، نیاز به یک وجه نیک دارد و سخن از او به عنوان یک انسان مانا، در طول تاریخ ادامه خواهد داشت. در کنار این ماندگاری، برای برخی افراد این ماندگاری یک وجه دیگر هم دارد و آن "گمنامی" است که ما در جمعیت هلال احمر به کرات این صفت را در آدم هایش مشاهده نموده ایم. امدادگران هلال احمر هم از این دسته افرادند. سخن درباره خداجویانی است که دل در گرو عشق به خالق توانا و خدمت به خلقش سپرده اند و در این راه از هیچ کاری فروگذار نخواهند کرد. کمال یمشلی یکی از این افراد است که علاوه بر سال ها خدمت بی منت به خلق خدا، از صفت تواضع هم برخوردار است. سال ها آموزش در حوزه امداد و کمک های اولیه از او یک مربی تمام عیار ساخته و یکی از افتخاراتش حضور چهارده روزه در بم و در آن روزهای پر از التهاب بوده است. او که طعم 15 سال خدمت در هلال احمر را با هیچ لذتی در این دنیا عوض نمی کند و به زعم خودش بهترین راه را برای زندگی اش انتخاب نموده است.

 

خودتان را معرفی بفرمایید.

کمال یمشلی هستم. 38 سال سن دارم و افتخار می کنم که در خونین شهر ایران متولد شده ام. در حال حاضر تکنسین فوریت های پزشکی در خرمشهر هستم و افتخار خدمت به همشهریان مظلوم این خطه را دارم.

 

نحوه آشنایی و ورود شما به هلال احمر چگونه بوده است؟

بعد از بروز جنگ تحمیلی 8 ساله و وضعیتی که برای خرمشهر پیش آمد، به همراه خانواده به شیراز مهاجرت نمودیم. در سال 1377 و بعد از چند سال زندگی در غربت، به قصد رجعت به دیار خود، به خرمشهر برگشتیم. تا آن زمان با هلال احمر جز اطلاعات مختصری در کتاب ها، هیچ گونه رابطه ای نداشتم. شبی میهمان یکی از اقوام بوده و شب خوشی را رقم زده بودیم. شب به آرامی می گذشت تا اینکه یکی از اهالی منزل، نزد دوست ما آمد و سراسیمه گفت: لقمه ای در گلوی خواهرت گیر کرده است. دوست ما یعنی محمد، با خونسردی به اتاق کناری رفت و پس از چند دقیقه با آرامش برگشت. از محمد پرسیدم چه خبر؟ گفت که یک جسم خارجی در گلوی خواهرم گیر کرده بود و من با مانور هایملیخ آن را خارج نمودم. برای من جالب بود که به این راحتی جان کسی نجات پیدا کرده است. از محمد پرسیدم از کجا این کار را یاد گرفته است و او نشانی جمعیت هلال احمر را داد و آغاز این راه 15 ساله از همان جا شروع شد و پس از مراجعه به هلال احمر خرمشهر و آشنایی با استاد جلیلیان از پیران امداد و نجات، به جرگه امدادگران هلال احمر پیوستم و این داستان ما هنوز هم ادامه دارد.

 

نگاه شما به هلال احمر چگونه است؟

بزرگان تاریخ جمعیت هلال احمر را بارها و به زیبایی و کمال تعریف کرده اند. یک مؤسسه مفید و عام المنفعه که فقط به دیگرانی که آسیب دیده و بی پناه هستند، می اندیشد و کارش جز امداد و یاری، زیر مجموعه ای ندارد. صحبت از هلال احمر که به میان می آید، ناگاه ذهنت پر می کشد به سیل و زلزله و انسان هایی که طعم درد را چشیده اند و نیاز به تسکین آلام دارند. البته از نظر من جمعیت هلال احمر هنوز هم برای خیلی ها ناشناخته و مهجور مانده است. خصوصیات انسان دوستانه و خدمت بدون هیچگونه چشمداشت در هلال احمر بی بدیل است و سرپناهی برای یک آواره است و رساندن انسان آسیب دیده به سرمنزل مقصود از صفات ممتاز آن به شمار می آید. در این اوضاع وانفسای دنیا، این گونه خدمت رسانی به نظر من، آدم را ارضا می کند از حیث معنوی و در مجموع یک مجموعه بی نظیر است که تمام خصایل انسانی را در آن می توانی به زیبایی مشاهده کنی!

 

امدادگر کیست؟

امدادگران وارث انبیا هستند. و این میراث، خصلت مشترک همه کسانی است که در هلال احمر خدمت می کنند. از فقیر و غنی تا پیر و جوان، همه و همه به عشق خدمت به هم نوع در این کنگره شرکت می کنند.

 

از نظر شما جامعه امروزی چقدر هلال احمر را می شناسد؟

وظیفه اصلی هلال احمر، امداد و نجات در حوادث است. گمان می شود که در برخی حوزه ها یا هلال احمر موازی کاری می کند یا بقیه دستگاه ها، خواسته یا ناخواسته وارد فعالیت های جمعیت شده اند. البته یکی از انتقادات بسیاری از امدادگران نسبت به سازمان های تابعه هلال احمر این است که حجم فعالیت ها در حوزه های دیگر جمعیت هلال احمر به شدت زیاد شده و گویا در برخی از عرصه ها، وظایف اصلی هم تحت الشعاع قرار گرفته است. به عبارت دیگر شاخ و برگ جمعیت زیاد شده است. در حقیقت باید گفت در طول این سال ها کارهای بسیار خوبی در شناساندن جمعیت انجام شده مثل همین نشریه پیام هلال که انصافاً دارای نقش کلیدی و کاربردی است یا فعالیت هایی که در صدا و سیما در کل کشور صورت گرفته، نیز به شناسایی این نهاد بین المللی کمک نموده است. به نظر من اگر برخی از کارهای غیر مرتبط به هلال ارجاع شود، این شناسایی برای مردم دچار دوگانگی و نقصان خواهد شد که متأسفانه به بعضی از این فعالیت ها هم دامن زده می شود.

 

تلخ ترین و شیرین ترین لحظه حضور شما در جمعیت هلال احمر چه زمانی بوده است؟

اوایل امدادگری من، در حال برگشت از مسابقات چاف در محور اندیمشک اهواز با صحنه ای مواجه شدیم که در آن، یک وانت واژگون شده بود و خانواده ای در آن گرفتار شده بودند. یک مینی بوس امدادگر و بعضاً پر مدعا و جوان و مواجهه با این صحنه، باعث شد تا بر امدادرسانی اصرار بورزیم. از ما هرچه اصرار، از مسئولینِ وقت انکار که وظیفه شما نیست. بعدها متوجه شدم که برخی از قوانین دست و پاگیر باعث این کار شده بود. در آن موقع، به شدت ناراحت شدم و هنوز از یادآوری آن غمگین می شوم که توان امداد را داشتیم ولی به هر دلیل دریغ نمودیم. به نظر من، تلخ ترین خاطره برای هر امدادگری، این است که بتواند برای کسی کاری بکند، اما شرایط اجازه ندهد.

اما زیباترین خاطرات من بر می گردد به کلاس های امداد و کمک های اولیه. مدتی پیش یکی از دوستان و شاگردان را دیدم. به من گفت که هیچگاه شما را فراموش نمی کنم. برای من غیرمنتظره و عجیب بود که چه اتفاقی افتاده است. می گفت: "چندی پیش، باعث نجات شخصی شدم که تصادف کرده بود. به تصادف رسیدم و با توجه به اصلاح وضعیت سر و گردن که یاد گرفته بودم، توانستم راه تنفسی اش را باز کرده و به وی حیات دوباره بدهم. در آن زمان از شما تشکر می کردم که به عنوان مربی این آموزش ها را به من یاد داده بودید و به راستی این شما بودید که آن شخص را نجات دادید". صحبت هایی از این دست را برخی از افراد به من می گویند و زیباترین خاطرات من در همین مواقع رقم می خورد.

 

رابطه شما پس از 15 سال با جمعیت چگونه است؟

نیت من برای ورود به جمعیت مادی نبود. من در نوزده سالگی پدرم را از دست دادم و چون پسر بزرگ خانواده بودم و البته بیکار، این حضور در هلال احمر می توانست جنبه مادی داشته باشد. ولی جز خدمت و نیت خیر، فکری برای من وجود نداشت و ندارد. از پرتو همین آموزش ها در جمعیت، کار تکنسین فوریت های پزشکی را هم به دست آوردم و فکر می کنم این کار در ازای همان نیت خیر بوده است. حتی مأموریت که می رفتم، نمی دانستم حکم مأموریتی هم وجود دارد و پس از دو سال متوجه شدم که این جریان وجود دارد. به هرحال همیشه نهایت عشقم این بوده که به مردم محروم و آسیب دیده خدمتی کنم و اگر در این راه مانده ام، فقط و فقط همین عشق به مردم است و هیچ گونه تألمی نمی تواند مرا از این راه باز دارد و این راه برای هماره وجود خواهد داشت.

 

به نظر شما کدام برنامه سازمان امداد تأثیر بیشتری در جامعه داشته است؟

از بین برنامه های جمعیت هلال احمر، آن برنامه ای که به نظر من تأثیرگزارتر از بقیه است، امداد و نجات نوروزی است که من به مدت 13 سال است که در آن شرکت کرده و در طی سال های اخیر نیز شاهدیم که با حضور نیروهای امدادی از صدمات جانی تصادفات کاسته شده است. همچنین برنامه های مقطعی مانند امداد تابستانه و زمستانه که امدادگران از انرژی بیشتری در آن برخوردار هستند نیز از پروژه های با کیفیت سازمان هستند. البته از برنامه های دیگر جمعیت که خود من با آن بسیار ارتباط برقرار می کنم، همین پروژه "همنوا با راهیان نینوا" است که در موسم اربعین در نقاط مرزی کشور مثل خرمشهر اجرا می شود. از مسئولین انتظار دارم نسبت به این برنامه عنایت بیشتری داشته باشند.

در چند روزی که سال گذشته در شلمچه بودم، حس زیبایی وجود داشت. خدمت به زائران اربعین حسینی هم خوشحالی دارد و هم ناراحتی. خوشحالی از خدمت به زوار حضرت حسین(ع) که خداوند برای خادمین برکات فراوانی را عطا می کند و ناراحتی و غم برای اینکه تا لب مرز می روی با زائرینش و لیکن به سرمنزل مقصود یعنی زیارت قبرش نمی توانی بروی و باید برگردی و به امداد و نجات مشغول شوی. خیلی سخت است قصد سفر داشته باشی و دست و پایت بسته باشد. البته خدمت به زائرین اربعین هم نصیب همگان نمی شود و خدای منان را برای حضور در این فیض معنوی شاکرم.

 

صحبتی با مسئولین

نقدی که به مسئولین جمعیت دارم این است که در مجموعه جمعیت، از مدیران هلال احمری استفاده کنند. یعنی کسانی که فکر هلال احمری داشته و یا شناختی کامل از مقوله امداد و فعالیت های عام المنفعه دارند. وقتی وارد جمعیت می شوند، بدانند که کار چیست نه اینکه تا مدتی سردرگم بوده و ندانند چه می خواهند و جامعه از جمعیت چه می خواهد. البته این مدیران هم معمولاً از روند کارها و عملیات ها ابراز نارضایتی می کنند و درک درستی از مأموریت های آن ندارند.

 

صحبت پایانی...

من تشکرمی کنم از استاد جلیلیان نه فقط به واسطه اینکه مربی و مدرس من بوده اند بلکه برای ایجاد انگیزه و شناخت کافی که در من بوجود آورد برای حضور در جمعیت. یاد می کنم از مرحوم استاد حمید مجدمی که هم معلم امداد بودند، هم معلم اخلاق و هم معلم زندگی. به امدادگران جوان توصیه می کنم که فقط با نیت خیرخواهانه وارد جمعیت هلال احمر شوند نه برای درجه و پایگاه و پول مأموریت و ... یعنی با نیت انسان دوستانه و داوطلبانه وارد شوند و قصدشان خدمت باشد. و صحبت آخر اینکه هرکسی به قصد انتفاع به جمعیت بیاید، عاقبت به خیر نخواهد شد.

  • مجتبی طحان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی