حوالی هلال

گاهنامه انتقادی با محور فعالیت های جمعیت هلال احمر

حوالی هلال

گاهنامه انتقادی با محور فعالیت های جمعیت هلال احمر

حوالی هلال

به احترام همه آنانی که بشردوستی سرلوحه زندگیشان بوده است و تمامی هست و نیست خویش را برای این آرمان بزرگ بشری تقدیم نموده و می نمایند. آنان که امدادگری را فراتر از زمان و مکان دریافته اند و در این راه ملامت هیچ ملامت کننده ای، ذره ای تردید و کوچکترین خللی بر عزم استوارشان وارد نمی سازد؛ چون باورشان، با بشردوستی بارور شده است.

طبقه بندی موضوعی

امدادگر؛ تندیسی از یک انسان کامل

مجتبی طحان | جمعه, ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۵:۱۵ ق.ظ

گفتگو با زوج امدادگر دزفولی ـ آقای عبدالرضا ظاهری پور و خانم ندا گرامی زاده

 

اشاره: وقتی تخصص و اخلاق در کنار هم در وجود کسی یافت می شود، تندیسی از یک انسان کامل است که می توان از او الگو گرفت. هنگامی که شاخص خدمت بی منت و از خود گذشتگی را در کسی ببینی، می شود یک انسان تمام عیار که می توان به او تکیه کرد و از او انتظار یاری و فداکاری داشت. در درون برخی از امدادگران جمعیت هلال احمر هم، این صفات را می توان به خوبی مشاهده نمود. سخن در مورد یک امدادگر دزفولی است که شیوه رفتارش با اطرافیان، از وی یک امدادگر نمونه و از خودگذشته ساخته و مؤدب بودنش، او را فردی دوست داشتنی و لازم الاحترام نموده است. امدادگر 36 ساله جمعیت هلال احمر دزفول که با همسر امدادگرش و دختری که محصول این ازدواج امدادی است، زندگی خوب و خوشی را می گذرانند. گفتگوی ما را با عبدالرضا ظاهری پور بخوانید.

 

خودتان را معرفی فرمایید.

عبدالرضا ظاهری پور هستم. 36 ساله و متأهل و دارای یک فرزند. از امدادگران کوچک جمعیت هلال احمر شهرستان دزفول که پایتخت مقاومت ایران به حساب می آید.

 

نحوه آشنایی شما با هلال احمر چگونه بوده است؟

آشنایی من بر می گردد به یک روز به یادماندنی و یک چادر فراخوان عضویت. برای من جالب بود که این چه تشکیلاتی است که بدون درنظر گرفتن سن و سال و جنس و زبان و رنگ و مذهب به جذب عضو می پردازد. هرکسی با هر سلیقه ای می توانست به عضویت جمعیت هلال احمر دربیاید و پس از چند روز بررسی و تحقیق به صورت آگاهانه به عضویت رسمی هلال احمر در سال 77 درآمدم و هم اکنون در خدمت آسیب دیدگان و نیازمندان جامعه زیر لوای پرچم زیبای هلال هستم. همیشه کمک کردن به دیگران را دوست داشتم و این حس مرا یاری داد که برای عضویت در این نهضت بین المللی تصمیم گیری بهتری داشته باشم و به این جرگه بپیوندم.

 

تعریف هلال احمر و امدادگر از دیدگاه یک امدادگر هلال احمری!

هلال احمر آنقدر برای مهم و عزیز است که هیچگاه و به هیچ دلیلی نتوانسه ام از خیر آن بگذرم و از این مجموعه جدا شوم. هلال احمر در زندگی من نقش مهمی ایفا کرده و زندگی مشترک من مدیون آن است چرا که همسر من نیز از امدادگران جمعیت هلال احمر بوده و هست. هلال احمر یک مجموعه بی نظیر و بی بدیل در دستگاه های خدمت رسان است و به نظر من به عنوان یک امدادگر ساده، اگر جمعیت نباشد، جامعه دچار مشکلات بزرگی در حوادث خواهد شد چرا که در جمعیت، افرادی نیک سرشت وجود دارد به نام امدادگر که بدون دغدغه نام و نان و بی هیچ چشمداشتی به خدمت می پردازند و جالب این است که در ازای این خدمت بی منت و رایگان، در زندگی نیز به بالندگی می رسند چرا که خدای منان برای آن ها روزی قرار داده است و چه اجری بالاتر از این عنایت الهی. هنگامی که می گویند امدادگری شغل انبیاست، خواسته یا ناخواسته به یاد رسالت پیامبران می افتم که چه ناملایمات و سختی هایی را برای انجام وظیفه متحمل شدند و دست آخر برای انجام وظیفه جز خدا از هیچ کسی تقاضای مزدی نکردند و باور من این است که یک امدادگر واقعی در انجام وظیفه اش، هیچ حد و حصری نمی شناسد و فقط به انجام رسالتش می اندیشد اگر چه ملامت ملامت کنندگان را در پیش رو داشته باشد. این است جمعیت هلال احمر و معنای امدادگر حقیقی...

 

وضعیت جمعیت هلال احمر را  نسبت به قبل چگونه ارزیابی می کنید؟

جمعیت هلال احمر و به تبع آن سازمان امداد و نجات گام های مهمی در حرفه ای بودن برداشته است. به نسبت گذشته خیلی بهتر شده ایم. خوب است در زمینه همگون سازی و به روز نمودن آموزش ها تلاش بیشتری شود و به انتقال دانش عملیاتی اهتمام ویژه ای مصروف شود. همچنین باید حس اعتماد به نفس را در امدادگران افزایش داد و القا نمود که هیچ گاه تصور نکنند که از بقیه دستگاه های اجرایی ضعیف ترند. با تمام احترام فکر می کنم که بچه های امدادگر از برخی دستگاه های دخیل در حوادث خیلی قوی ترند ولی جایگاهشان به درستی شناخته نشده است که با توجه به فعالیت های مطبوعاتی و تبلیغاتی حال حاضر به این مهم دست پیدا خواهیم کرد. همچنین باید تلاش شود برای فرهنگ سازی؛ بدین معنا که به امدادگران جوان بیاموزیم که اگر برای امدادگری خدمت به مردم نیازمند  به جمعیت هلال احمر وارد می شوند، فقط و فقط هدفشان یادگیری امداد برای ارائه خدمت باشد و دچار حاشیه نشوند.

 

به نظر شما کدام برنامه سازمان امداد تأثیر بیشتری در جامعه داشته است؟

البته برنامه های سازمان در مجموع برنامه هایی هستند که برای طراحی و اجرای آن ها ساعت ها کار کارشناسی شده است. مانورها برنامه های مناسبی از نوع آموزش همگانی و تبیین اهمیت مقوله آمادگی و پیشگیری در جامعه هستند لکن این نوع آموزش بسیار تأثیرگذار و مهم، متأسفانه رفع تکلیفی و سرسری گرفته می شود و آنگونه که شایسته است، جدی گرفته نمی شود. اگر از نظر آموزشی نگاه کنیم، مانورها می توانند تأثیر عمیق و زیادی بر ارتقای توان و دانش امدادی و عملیاتی داشته باشند به شرط آن که نگاه به آن ها حرفه ای شود. ولی در مجموع به نظر من از بین برنامه های جمعیت هلال احمر، برنامه ای که به نظر من تأثیرگزارتر از بقیه است، امداد و نجات نوروزی است که من چندین سال است که در آن شرکت کرده و در طی سال های اخیر نیز شاهدیم که با حضور نیروهای امدادی از صدمات جانی تصادفات کاسته شده است.

 

به یادماندنی ترین خاطره امدادی شما چگونه رقم خورد؟

یکی از رودخانه هایی که هرساله تعداد زیادی جان انسان ها را می گیرد، رودخانه دز است. ساحل این رودخانه در منطقه شمالی دزفول از تفرج گاه های تابستانی استان خوزستان است و بسیاری از هم استانی های ما که متأسفانه آموزش شنا ندیده اند، از مشتری های دائمی این رودخانه هستند. به همین دلیل تعداد غرق شدگان هم زیاد هستند. با توجه به این موضوع، جمعیت هلال احمر دزفول در این منطقه پایگاه امداد ساحلی راه انداخته و امدادگران ماهری هم در این پایگاه به خدمت می پردازند. در یکی از روزهای تابستان که جمعیت زیادی برای شنا  به این نقطه آمده بودند، اعلام شد که فردی غیربومی در آب غرق شده و تقریباً 20 دقیقه زیر آب مانده است. ما می دانیم که حداکثر زمانی که می شود به یک فرد غریق کمک کرد، 6 دقیقه است. با این حال پس از رهاسازی از آب، به واحد ما تحویل شد و با ناامیدی شروع کردیم به احیای آن فرد. در کمال ناباوری احیای ما جواب داد و فرد مورد نظر برگشت و به بیمارستان انتقال یافته و نجات پیدا کرد. خیلی لذت بخش است که در ناامیدی و ناباوری، جواب بگیری و باور من این است که آن روز خواسته ی خدای متعال بر زنده ماندن این شخص بود و هنوز هم یاد آن ماجرا مرا مسرور می سازد و مرا به ادامه راه امدادگری دلگرم می کند.

 

غم انگیزترین خاطره شما

شاید تلخ ترین حادثه که تا به حال برای بارها پیش آمده، عدم وجود تجهیزات امدادی باشد. وقتی سر صحنه برسی و امکاناتی برای پاسخگویی نداشته باشی، در مقابل مردم از خجالت آب می شوی. در شمال دزفول در منطقه کوهستانی سردشت، 6 دستگاه موتور سوار با یک کامیون تصادف کرده بودند. دو نفر فوتی و تعدادی هم مصدوم وخیم در این حادثه وجود داشت و ما بودیم و یک دستگاه آمبولانس. مصدومین حادثه را که حال برخی هم وخیم بود، به زحمت درون آمبولانس گذاشتیم و شدیم یک ماشین حمل به مرکز درمانی. تقریباً هیچ کاری نتوانستیم انجام دهیم چون جایی برای مانور نبود. پای یکی از مصدومین قطع شده بود و خونریزی شدید داشت و دست ما هم کوتاه. همه خونی شده بودیم و مصدومین تلنبار بر روی هم! خلاصه آن روز گذشت و امروز از یادآوری آن روز تلخ، به شدت ناراحت می شوم که چرا تجهیزات و امکانات کافی برای امدادرسانی در اختیار ما نبود!

 

ازدواج امدادی شما چگونه صورت گرفت؟

من هم به عنوان یک مربی امداد و کمک های اولیه سر کلاس های زیادی می روم چه خانم و چه آقا. معمولاً هر معلمی چند دانش آموز شاخص دارد که ممکن است این شاخص اخلاق باشد و یا درس و یا چیزهای دیگر. چون مادرم به دنبال ازدواج من بود، به ناگاه خود من هم درگیر این داستان شده بودم. وقنی با اخلاق و روحیه خانم آشنا شدم، در نهایت ادب با ایشان صحبت کردم و با اجازه ایشان مادرم را به خواستگاری فرستادم. شیوه ما هم کاملاً سنتی بود و توصیه ام به امدادگران جوان این است که به ازدواج های امدادی اهمیت دهند و از شیوه سنتی استفاده کنند.

 

اگر انتقادی به مسئولین هلال احمر دارید، بفرمایید.

کسی که برای یک مدت از زندگی خودش می گذرد و به این نهضت می پیوندد، نباید کاری کنند که پس از جدایی بگوید ای کاش به هلال احمر نمی آمدم. در یک کلام، امدادگران فقط احترام می خواهد و بس! متولیان هلال احمر به خصوص در شهرستان ها باید به این شخصیت فداکار بها دهند نه به صورت یک ابزار به ایشان نگاه کنند. بارها شاهد بوده ام که با بی احترامی با امدادگران و اعضای جمعیت رفتار شده است و دست آخر هم به عنوان یک امدادگر ماهر از جمعیت جدا شده اند و پشت سرشان را نگاه نکرده اند. می خواهم بگویم که جمعیت برای این افراد هزینه کرده و حیف است با بی احترامی و بی مهری این گونه افراد را از هلال احمر برانیم. امدادگران تکریم می خواهند و اینکه از ایشان استفاده ابزاری نکنند. این بچه ها برای رضای خدا از زندگی شان می گذرند و مسئولین باید این مسئله را درک کنند و با ایشان به نحو شایسته برخورد نمایند.

 

به نظر شما مردم چقدر هلال احمر را می شناسند و در این راه وظیفه امدادگران چیست؟

البته جمعیت هلال احمر نسبت به سال های گذشته بسیار شناخته تر شده است و در عرصه فعالیت های اجتماعی بسیار فعال شده است. به نظر من، دید مردم نسبت به هلال احمر مثبت است و بسیاری از مردم، جمعیت را به عنوان یک مجموعه انسان دوستانه می شناسند و وقتی در حوادث امدادگری را  با لباس مقدس امدادی می بینند، دور او حلقه زده و احساس آرامش می کنند. این آرامش، درونی و نشأت گرفته از آشنایی عمیق مردم با جمعیت است. با اجرای کلاس ها، مانورها، برنامه های رسانه ای و اطلاع رسانی می توان به این مهم دست یافت.

 

صحبت آخر

دوست دارم از کسانی که به من آموزش داده اند تا به این مرحله برسم، تشکر کنم. آنهایی که به من یاد داده اند هلال احمر یعنی چه. از پیشکسوت امداد ما در دزفول یعنی حاج عبدالکریم حلوایی که عشق به این نهاد را در من زنده کرد و استاد مجدمی که بارورش ساخت. مربیانی که تلاش زیادی کردند تا خدمت را یاد بگیرم: سعیدی، ریسمان سنج و ... و مسئولین محترمی که برای دزفول زحمت کشیدند به ویژه جنای بهزادی پور که تلاش هایش بر همگان آشکار است. در پایان هم صحبت من خطاب به مسئولین هلال احمر است که قدر این گوهرهایی را که در این نهضت هستند بدانید و به سادگی از زحمات و تلاش هایی که در جهت خدمت به مردم انجام می دهند، نگذرید که همانندشان کم یافت می شود.

 

**********

ندا گرامی زاده همسر امدادگر نمونه دزفولی که 27 سال دارد و کاردان آموزش پیش دبستانی است، در مورد نحوه آشنایی اش با هلال احمر می گوید: با راهنمایی  دوستان در سال 83 وارد جمعیت هلال احمر شدم. بیشترین علاقه من به موضوع امداد و کمک های اولیه و امداد بود که باعث شد به این مجموعه وارد شوم. در ابتدا حضور من در هلال به عنوان یک تفنن به حساب می آمد چرا که ما 5 دوست صمیمی بودیم که برای در کنار هم بودن و گذر زمان، به جمعیت وارد شده بودیم ولی پس از طی دوره امداد و کمک های اولیه نگاه ما هم تغییر کرد. آقای ظاهری پور در آن زمان مربی امداد ما بود و شد آنچه در حال حاضر به عنوان زندگی ما رو به جلو حرکت می کند.

از نظر ندا گرامی زاده، یک امدادگر یک شخصیت از خود گذشته و صبور به معنای واقعی است، چرا که از همه چیز خود می گذرد: از خانواده، زندگی، پول و وقت خود می گذرد برای خدمت و جالب است که جز خستگی و فرسایش چیزی عایدش نمی شود مگر اینکه با عشق و علاقه وارد این کار شود. از نظر او زندگی با یک امدادگر سخت است و شب و روز ندارد. مثلاً برخی روزها شده که با برنامه ریزی دقیق آماده اجرای آن کار می شویم؛ در همین لحظات آقا می آید و می گوید "باید بروم هلال، عملیات داریم" و من می مانم و حوضم و برنامه ای که اجرا نخواهد شد!

**********

 

  • مجتبی طحان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی