حوالی هلال

گاهنامه انتقادی با محور فعالیت های جمعیت هلال احمر

حوالی هلال

گاهنامه انتقادی با محور فعالیت های جمعیت هلال احمر

حوالی هلال

به احترام همه آنانی که بشردوستی سرلوحه زندگیشان بوده است و تمامی هست و نیست خویش را برای این آرمان بزرگ بشری تقدیم نموده و می نمایند. آنان که امدادگری را فراتر از زمان و مکان دریافته اند و در این راه ملامت هیچ ملامت کننده ای، ذره ای تردید و کوچکترین خللی بر عزم استوارشان وارد نمی سازد؛ چون باورشان، با بشردوستی بارور شده است.

طبقه بندی موضوعی

طعمی بالاتر از غذا؛ نشانی به رنگ خدا!

مجتبی طحان | جمعه, ۱۵ خرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۳۶ ق.ظ

اشاره: این آدم ها کار خود را با نام خدایی آغاز کرده شاند که در این نزدیکی است! در گوشه ای از شهر، غوغایی برپا شده است. اینجا با آدم هایی سر و کار داری که به نام بشردوستی دورِ هم جمع شده اند! گویی دغدغه ای جز انسان دوستی ندارند در این روزگار شلوغ! آدمیتی که سعدی به دنبالش می گشته را ـ اینجا ـ می توانی به وفور بیابی و دل را بدان تسکین ببخشی که آدم های این حوالی، شریف تر از آنند که در خیال لباس زیبا باشند به دور از دغدغه ی خلق! اگر در گوشه ای بایستی، در این فضای سیال که همهمه ی انسان هایش به عرش رسیده است، می توانی آرامش را در میان ازدحام جمعیت پیدا کنی و با آن، لختی بیاسایی که تمام این آرامش در گرو یاری دیگرانی است که چشم به دستِ پر از مهر ما دوخته اند!

 

اینجا، اهواز؛ جشنواره خیریه فروش غذا با چاشنی عشق!

هوای اهواز رو به گرمی می گراید. تا مدتی دیگر از شور و نشاط روزهای بهاری خبری نیست که گرمای جنوب هم در نوع خودش بی نظیر است و گاهی هم فرصت سوز که باید مردان از خود برون آیند و کاری بکنند. در این روزهای ولرم، باز هم داوطلبان اهوازی دست به کار شده اند و نقشی سراسر از مهر را بر عرصه گیتی گسترانیده اند. پارک ساحلی اهواز، این بار شاهد برگزاری چهارمین جشنواره خیریه فروش غذا است. جشنواره ای که منافعش برای بیماران سرطانی و صعب العلاج جمع آوری خواهد شد. بیش از 120 غرفه در فضایی برپا شده است که حضور هزاران انسان نیک اندیش به آن غنایی دیگر بخشیده است. انسان هایی رنگارنگ با لباس های مختلف، تفکرات متفاوت و سلیقه های گوناگون. حتی در مذهب و مسلک هم ممکن است شباهت زیادی با هم نداشته باشند. اما من مطمئنم که در یک مورد، اشتراک بسیاری وجود دارد و آن مورد، دیگرخواهی، نوع دوستی و عاشقی است که دوام این جماعت را بر جریده عالم ثبت کرده است.

 

فعالیت های داوطلبانه محل مناسبی برای تمرین مسئولیت پذیری در امور اجتماعی

مدیرعامل جمعیت هلال احمر خوزستان که خود را یک داوطلب می خواند، معمولاً از این حرکت های مردمی حمایت می کند و فعالیت های داوطلبانه را محل مناسبی برای تمرین مسئولیت پذیری در امور اجتماعی می داند. دکتر علی خدادادی با اشاره به ظرفیت های بالای داوطلبان در مشارکت های اجتماعی و پذیرش مسئولیت های اجتماعی می گوید: فرهنگ خدمت داوطلبانه هنوز در میان مردم جا نیفتاده است و در این زمینه به فرهنگ سازی بیشتری نیاز داریم. فعالیت داوطلبی بستر بسیار خوبی را برای وفاق اجتماعی فراهم می کند که در سایه این وفاق می توانیم پیوندهای اجتماعی را محکم تر کنیم و از ظرفیت های مردمی برای حل معضلات اجتماعی بهره استفاده کنیم. مدیرعامل جمعیت هلال احمر خوزستان ادامه می دهد: مفهوم فعالیت های داوطلبی به خوبی برای مردم جا نیفتاده است، در حالی که افراد بسیاری وجود دارند که می خواهند داوطلبانه خدمت کنند و هلال احمر می تواند این فعالیت ها را به خوبی ساماندهی کند.

دکتر خدادادی برپایی جشنواره خیریه را یکی از مصادیق برنامه های داوطلبی عام المنفعه می داند و می گوید: این جشنواره ها به ما نشان می دهد که مردم همواره آماده کمک هستند اما در برخی موارد، برنامه ریزی های غلط و شعارزدگی این استعداد را به هدر داده وبه بیراهه برده است.حضور مردم در بسیاری مسائل همواره خودجوش بوده است و مردم برای کمک به افرادهای ناتوان منتظر دستور العمل و بخشنامه های دست و پاگیر دولتی نمی مانند.

مدیرعامل داوطلب جمعیت هلال احمر خوزستان عنوان می کند: تا رسیدن به نقطه مطلوب در مشارکت های اجتماعی که همان حضور چشمگیر مردم است فاصله داریم و این فاصله را باید با دقت پر کرد، زیرا وجود خلأهای اجتماعی تهدیدکننده است.آسیب های اجتماعی ناشی از نادیده گرفتن مسئولیت های اجتماعی است و برای حل این آسیب ها باید به مردم متوسل شد.

 

روحیه داوطلبی و مهرورزی، در این جشنواره جاری است!

سیدفتح اله هاشم نژاد درباره برگزاری این جشنواره ها می گوید: روح داوطلبی در این حرکت ها، فراوان به چشم می خورد. بسیاری از کارهای دشوار به خودی خود هماهنگ می شود، گویی نیروی قدرتمندی، از این جریان پشتیبانی می کند. افرادی در جمع دست اندرکاران جشنواره هستند که در شرایط عادی، حوصله صحبت ندارند ولی برای برپایی جشنواره، از صبح زود تا ساعاتی پس از نیمه شب، به چانه زنی مشغولند و اینجاست که تو می مانی و یک دنیا سؤال بی پاسخ! رییس جمعیت هلال احمر اهواز با اشاره به حضور پررنگ داوطلبان در اجرای این گونه برنامه های مهرورزانه می گوید: جشنواره سوم نیروی زیادی از ما گرفت. برنامه ریزی، سازماندهی و هماهنگی قبل از اجرا، حدود یک ماه طول می کشد و البته رایزنی زیادی را می طلبد. تصور نمی کردم که اسباب برگزاری جشنواره چهارم به این زودی، مهیا شود ولی با همت و تلاش اعضای داوطلب، به این نقطه طلایی رسیدیم. هاشم نژاد با تقدیر از حضور بیش از 50 عضو داوطلب، امدادگر و جوان در برپایی جشنواره چهارم می گوید: اگر بخواهم مدقانه به موضوع نگاه کنم، باید بگویم در مجموع بیش از 700 نفر مستقیم و غیر مستقیم در برپایی این برنامه، جمعیت هلال احمر اهواز را یاری می کنند. پیر و جوان، زن و مرد، همه و همه با کارهای خود باعث رونق جشنواره شده اند.

 

هر کس که به اندازه خودش برای خدمت به مردم قدمی بردارد، داوطلب است!

وقتی این لحظات به یاد ماندنی را می بینم و شهد شیرینش را گوارای وجود خود می یابم، با خود می گویم: عرصه داوطلبی آنقدر وسیع است که فقط در جمعیت هلال احمر خلاصه نمی شود. هر کس که به اندازه خودش برای خدمت به مردم قدمی بردارد، داوطلب است! مادربزرگی که با کمک نوه هایش برای برپایی غرفه آمده، پدری موی سپید که ظرف بزرگ آش رشته را با دقت و سعی فراوان بر شانه می کشد، دختر خانمی که کیک های خوشمزه مادرش را بهانه ای برای حضور در جشنواره ساخته و پسری که دیگی پر از سمبوسه، فلافل و پکورا را با خود به یدک می کشد! همه این افراد داوطلبند حتی اگر عضو جمعیت هلال احمر نباشند. داوطلبی یک مفهوم بسیط است در صحنه روزگار! داوطلبان از خود گذشته و ایثارگرند!

 

یک دلیل برای دستگیری: ما انسانیم!

وقتی از غرفه داران جشنواره، دلیل حضورشان را می پرسم، به گونه های مختلف پاسخ می گویند. برخی ها گویی جوابی ندارند. نه اینکه جوابی ندارند که: آفتاب آمد دلیل آفتاب! من می مانم و برآیند این همه پاسخ: ما انسانیم! ما مسلمانیم! ما در مقابل همدیگر مسئولیم! انسان دوستی و همبستگی به هم در نهاد تمامی انسان ها وجود دارد. اینکه بنی آدم اعضای یکدیگر هستند، یعنی در تمام شرایط! نه فقط هنگام خوبی؛ که اگر گرفتاری برای کسی وجود داشت، اگر نامت انسان است، باید برای رفع آلام بشری دویده و تلاش کنی!

 

نگینِ جشنواره ی چهارم، میهمان خدا!

با وجود سن کم، بیماری سخت و شرایط طاقت فرسایی که داشت، پا به پای بچه های شرکت کننده در جشنواره سوم، تلاش و تبلیغ می کرد. جوشش همه بچه ها با او و حتی کسانی که او را نمی شناختند، برای من جالب بود. گویی دوست داشتی که او را به نام زیبایش ـ نگین ـ صدا کنی. در جشنواره سوم برای چند دقیقه، با او هم کلام شدم و از انگیزه ی حضورش سؤال کردم. می گفت: انسان ها، همه از یک خانواده هستند و به کمک همدیگر نیاز دارند! این جشنواره هم برای کمک به کسانی راه اندازی شده که نیاز به یاری دیگران دارند. این جشنواره، محل حضور آدم هایی است که قلبی پر از عاطفه دارند و احساس می کنی که می توانی به آنها تکیه کنی بدون آنکه ذره ای از غرور و عزتت لکه دار شود. کسانی که تو را به خاطر خودت دوست دارند و از روی ناچاری یا ترحم به تو کمک نمی کنند! وقتی خبر آسمانی شدن نگین، زبان به زبان چرخید، همه بچه های داوطلب و کسانی که از دور او را می شناختند و حتی نمی شناختند، غمگین شدند و ناله "صد حیف"سردادند! در جشنواره چهارم، در گوشه و کنار آدم هایی را می دیدی که از جایِ خالی نگین می گفتند و نمی اشک به یادش می ریختند! و اینک: نگین عزیز، جای تو تا ابد در جشنواره های خیریه فروش غذا خالی است ولی مهر تو تا ابد در سینه های ما جاری می ماند!

 

هدیهی خداوند به ما، شادی و سرخوشی و در یک کلام: خنده!

از این همه تفسیر و تبسیط که بگذریم، یکی دیگر از جلوه های زیبایی که در جشنواره چهارم به ما رخ می نمایاند، شادی و سرخوشی اعضای شرکت کننده است. به هر غرفه ای که سر بزنی، صدای بلند خنده و شور را خواهی شنید گویی جنگ شادی برپا شده است یا این افراد به میهمانی آمده اند. می گویند وقتی کار خیری برای مردم انجام می دهی، رضایت خدا را خواهی دید! شاید این خنده ها، نگاه از سرِ رضایت خداوند است که در سیمای مهربان این انسان های خوب، متجلی شده است.  

 

لحظه های ناب انسان بودن!

دست آخر ما می مانیم و خش خش جارویی که ظرف های خالی پر شده از مهربانی خلق را جمع می کند و این جشنواره با خاطراتی بی همتا به پایان می رسد. خاطراتی که با لحظه های تسهیمِ عشق و توزیع انسانیت آمیخته شده و ماندگار گشته اند. اینجا، سرزمین انسان های آزاده ای است که تا ابد، مهربانی را به دیگران هدیه می کنند و نشانِ از خود گذشتگی را بر سینه مملو از مهرشان آویخته اند.

  

*پی نوشت:

نگین افضل در سال 1381 در اهواز متولد شد. از همان دوران کودکی، شیرین زبانی اش، او را محبوب خانواده کرده بود. اولین آزمون سخت زندگی نگین ـ از دست دادن پدر ـ در سه سالگی رقم خورد. گویی روزگار می خواست به او درس استقامت را بیاموزد. اما وجود مادری مهربان و دلسوز، از تألمات او می کاست. ششمین سال زندگی نگین خبر از واقعه ای سخت و جانکاه می داد تا جایی که باورش برای مادر بسیار دشوار بود. سرطان خون! از سال 1388 زندگی نگین وارد چرخه جدیدی شد. روزهای سخت بیماری و حضور مداوم در بیمارستان، طاقت هر انسانی را از کف می برد اما نگین با صبوری و استقامت مثال زدنی با این بیماری مهلک دست و پنجه نرم می کرد و شعارش، شکست این بیماری بود. با همه این اتفاقات ـ اما ـ زندگی نگین جریان داشت. به ویژه در برنامه های عام المنفعه جمعیت هلال احمر، نقشی مؤثر ایفا می کرد. با وجود آنکه در بیمارستان به کرات بستری می شد، مشارکت در برنامه های هنری و فرهنگی، حضور در جشنواره های غذا به عنوان فروشنده ی غذایی که خود درست کرده بود و شرکت فعال در سفرنامه سلامت و امید، او را به چهره ای ماندگار بدل کرده بود و این جریان ادامه داشت تا یازدهمین روز از فروردین 1394. مادر از آن روز به عنوان یکی از تلخ ترین روزهای عمرش نام می برد. روزی که نگین، میهمان خدا شد!

 

  • مجتبی طحان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی