حوالی هلال

گاهنامه انتقادی با محور فعالیت های جمعیت هلال احمر

حوالی هلال

گاهنامه انتقادی با محور فعالیت های جمعیت هلال احمر

حوالی هلال

به احترام همه آنانی که بشردوستی سرلوحه زندگیشان بوده است و تمامی هست و نیست خویش را برای این آرمان بزرگ بشری تقدیم نموده و می نمایند. آنان که امدادگری را فراتر از زمان و مکان دریافته اند و در این راه ملامت هیچ ملامت کننده ای، ذره ای تردید و کوچکترین خللی بر عزم استوارشان وارد نمی سازد؛ چون باورشان، با بشردوستی بارور شده است.

طبقه بندی موضوعی

نمک گیر هلال شدم!

مجتبی طحان | دوشنبه, ۱ تیر ۱۳۹۴، ۱۲:۰۰ ق.ظ

اشاره: چه خوب است در مجموعه ای خدمت کنی که درد را بشناسد و برای تسکینش، چاره ای بیاندیشد. از آن نیکوتر اینکه که کسی که در این مجموعه فعالیت می کند، خود نیز اهل درد باشد؛ بدین یعنی که دردمند بوده باشد! چقدر زیباست شخصی که قرار هست به دردمندی کمک کند، خود نیز محرم و اهل دل باشد که عملش با نیتش مصادف خواهد بود! هرجا فعالیتی و خدمتی است، او هم آنجاست. کسی که طعم تلخ جنگ زدگی را چشیده و تا 10 سال پس از جنگ از شهر خرم و خونین ایران، دور بوده، طعم خدمت را بیش از همگان می داند. برای همین است که پیوسته با صبوری به فعالیت در این نهضت خدایی می پردازد و در این راه ملامت هیچ ملامت کننده ای، او را از انجام رسالتش باز نداشته است! مربی باسابقه امداد هلال احمر خرمشهر که امدادگران زیادی را تربیت کرده است و نام هلال احمر را بی نام خدای بزرگ بر زبان نمی آورد. گفتگوی ما را با رضیه سالمی بخوانید:   

 

خودتان را معرفی کنید.

رضیه سالمی هستم. 38 ساله، کارشناس مدیریت بازرگانی. در حدود 17 سال است به دریای سرخ جمعیت هلال احمر پیوسته ام. افتخار می کنم به عنوان یک امدادگر در جمعیت خدمت کرده ام و در کسوت یک مربی امداد، بچه های زیادی را تربیت کرده ام و صحبت اول و آخرم این است که هلال احمر را خیلی دوست دارم!

 

نحوه آشنایی و ورودتان به هلال احمر چگونه بوده است؟

از سال 1377 به عنوان یک کارآموز در کلاس های جمعیت هلال احمر ثبت نام کردم و نمک گیر هلال احمر شدم. پیشینه ای از هلال احمر نداشتم و برخی اوقات می شنیدم که جمعیت نیروی امدادگر تربیت می کند. همچنین فعالیت های جمعیت مصادف شده بود با بازگشت اهالی خرمشهر پس از جنگ تحمیلی. البته این آشنایی از طریق دوستان صورت گرفت و پس از اتمام کلاس و با توجه به امتیاز بالایی که کسب کرده بودم و به درخواست مسئول وقت جوانان، در مسابقات استانی امداد شرکت کردم و کسب مقام برتر، حضور مستمر مرا در این تشکیلات خدایی رقم زد. یادش به خیر در همان مسابقات هم مقام اول استان در کمک های اولیه به من رسید که داور آن مسابقات زنده یاد حاج حمید مجدمی بود.

 

جمعیت هلال احمر را چگونه می بینید؟

جمعیت هلال احمر بسان یک نهر زلال و شفاف است و کسانی که تشنه خدمت به نوع بشر هستند، تشنه انسانیت و انسان دوستی هستند، از این نهر می توانند سیراب شوند. ان نهر زلال مال شخصی کسی نیست بلکه برای همه انسان ها جاری و ساری شده است. هر کسی که صلح دوست و صلح جو باشد، می تواند دستی بر آب این نهر داشته باشد. همه ما باید تلاش کنیم که آرامش این نهر را برهم نزنیم و هیچ گاه با سنگ های کوچک و بزرگ موجب تلاطم این رود باشکوه و سترگ نشویم!

 

تعریف شما از امدادگری...

امدادگر کسی است که که از جان، هستی و زندگی خود و خانواده اش می گذرد تا به انسان های دیگر خدمت کند. کسی که بدون هیچ توقعی دست یاری به تمامی انسان ها دراز می کند. بدون هیچ چشمداشت و انتظار و دغدغه ای!

 

چرا آموزش؟!

اصولاً یکی از علاقه مندی های من در زندگی آموزش است. آموزش قرآن در رأس کارهایم بوده و پس از آن به آموزش کمک های اولیه و امداد روی آورده ام. احساس می کنم اگر بخواهم زنده بمانم، باید آموزش بدهم. در این راه هم تلاش های زیادی کرده ام و توفیق خداوند بزرگ بود که توانستم در این راه موفق شده و طی طریق کنم. آموزش در زندگی بنده تأثیر زیادی داشته است. حضور در جمع مربیان برتر کشور، یادگیری های مستمر و برنامه ریزی های گسترده در این عرصه، کمترین عواملی بوده که در زندگی من اثر گذاشته است. نیک می دانیم که انسان هر چه را یاد می گیرد، از همین آموزش است و نقش آموزش در توسعه فردی و اجتماعی، نقشی بسزا و بی نظیر است.

 

بیشتر دوست دارید در کدام حوزه فعالیت کنید؟

البته برای من فرقی نمی کند در چه حوزه ای فعالیت کنم. من یک داوطلب خدمت هستم حال هر حوزه ای باشد. مهم فعالیت است. اگر بتوانم اثرگذار باشم، خدمتم را دریغ نمی کنم. با وجود اینکه از حوزه امداد به هلال احمر وارد شدم، ولی در همه حوزه ها فعالیت داشته و خواهم داشت.

 

از دغدغه های خود به عنوان یک امدادگر در هلال احمر بگویید؟

می دانید یکی از چالش های مهم برای اعضای جمعیت، عدم حضور جدی خانم ها در برنامه های عملیاتی این مجموعه بوده که در سال های اخیر با تشکیل تیم های توانا، تا حدودی این چالش مرتفع شده ولی هنوز هم خلاء مشارکت بانوان در برنامه های مختلف جمعیت مشاهده می شود. می خواهم بگویم زنان هم می توانند پا به پای مردان تلاش کنند و منشاء خیر و برکت و البته تعاون باشند. نکته مهم دیگر اینکه خرمشهر چند سال جنگ تحمیلی را تحمل کرده و متحمل خسارات فراوانی شده است. خرمشهر نیاز به نگاه دقیقتر و لطیف تری از طرف مسئولین است. کمبود امکانات و اعتبارات همواره از معضلات ما در این شهر مظلوم بوده است. در مجموع این شهر، بسیار محروم است. ما بواسطه اینکه در خرمشهر، یادمان های متعددی را از هشت سال دفاع مقدس داریم، میزبان کاروان های راهیان نور هستیم. یعنی هلال احمر خرمشهر، خدمات زیادی را هم به خرمشهر و هم به نگین آن یعنی شلمچه ارائه می کند و تجهیزات ما در خور شأن مردم این شهر و کاروان های راهیان نور نیست. ما نمی توانیم در حد توان به ایشان خدمت کنیم و انتظار ما این است که امکانات خوبی همانند وسایل نقلیه، خودروی نجات و تجهیزات امدادی و اداری به این شهرستان اختصاص یابد.

 

از فعالیت های عملیاتی چه به خاطر دارید؟  

اولین حضور جدی من به عنوان یک امدادگر برمی گردد به سال 82 و زلزله مهیب بم. آن زمان در خرمشهر، یکی از کارهای ما در بخش پشتیبانی از این حادثه انجام می شد. جمع آوری کمک های مردمی برای زلزله زدگان از فعالیت های مهم ما در آن زمان به شمار می رفت. البته بهترین و دل انگیزترین حضور من در طرح اسکان زائرین اربعین حسینی(ع) در مرز شلمچه بوده و هست.

 

از طرح اسکان زائرین اربعین بگویید!

کارهای اولیه این طرح از سال 89 به صورت غیررسمی آغاز شد. تا سال 90 که توسط بچه های ما در هلال احمر خرمشهر به صورت یک طرح مدون نوشته شد. سال گذشته تیم امداد خواهران از پنجم آذرماه وظیفه اسکان عزیزانی که برای خروج از مرز معطل می‌شدند و اموری همچون دادن پتو و کنترل امنیت چادرها را بر عهده داشت. حضور زائران باشکوه است. تعداد افرادی را که در این مدت دیده بودم، بی‌نظیر بود. من هم دوست داشتم به کربلا مشرف می شدم! مگر کسی هست که این جمعیت مشتاق را ببیند و تمنای حضور در بین الحرمین را نداشته باشد؟ من هم دوست داشتم با پای پیاده به کربلا می رفتم ولی وظیفه امدادگری حکم می کند که مراقب حال زوار امام حسین(ع) باشم که این وظیفه هم کمتر از زیارت آقا نیست! امدادگری زائرین، عین زیارت امام حسین(ع) است! این روزها، روزهای سختی برای امدادگران، جوانان و داوطلبان است. همه زائرین را می بینی که در تدارک رفتن به زیارت امام حسین(ع) و کربلا هستند و تو نمی توانی بروی. این لحظات جانکاه است. حتی اشک هم پاسخگوی نیاز تو به درگاه بی نیاز نیست. زائر برای زود رسیدن به معشوق اشک می ریزد و تو برای نرسیدن و نرفتن... این هنگام، روز و شب برای امدادگر معنا ندارد. برای او همیشه روز است که خدمت کند به زائر بین الحرمین! زیر پای زائر را آب و جارو می کند، به او غذا می دهد، وسایل رفاهی اش را فراهم می کند و دست آخر هم می رود و از او سؤال می کند: کم و کسری نداری؟! حتی خود زائر هم می ماند با این همه خدمتِ بی چشمداشت چه کند و چگونه جواب دهد. یک دعا می ماند و یک یاد...

البته من فکر می کنم بچه های امدادگر هرجا که باشند و هدف، بشردوستی باشد، همین گونه عمل می کنند و این داستان اربعین، نکته قوت خدمت است واگرنه امدادگران ثابت کرده اند که در هر شرایطی آماده به کار هستند و در حوادث ملی و حتی بین المللی توان خود را به جهانیان نشان داده اند.

 

سخن پایانی؟

فقط یک خواهش: تمنای من از اهالی خدوم جمعیت هلال احمر این است که هیچ گاه نگذارند که این نهر شفاف و زلال به دست انسان های نااهل، آلوده شود. 

  • مجتبی طحان

نظرات  (۱)

  • امین بوالی
  • با سلام.منم یک مدادگر هستم.و تنها درخواست من هم از مسئولین هلال احمر  این سخن پایانی سرکار خانم سالمی می باشد. تمام خدمتگزاران  هلال احمر مخصوصا سرکار خانم سالمی واقعا خسته نباشند که خیلی زحمت میکشند. با تشکر
    پاسخ:
    امین عزیز؛ سلام
    همین گونه است که می گویید و البته خانم سالمی هم گفته اند
    ای کاش همه کسانی که در جمعیت هلال احمر شاغل اند
    قدر اعضای خدوم آن را بدانند!

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی