حوالی هلال

گاهنامه انتقادی با محور فعالیت های جمعیت هلال احمر

حوالی هلال

گاهنامه انتقادی با محور فعالیت های جمعیت هلال احمر

حوالی هلال

به احترام همه آنانی که بشردوستی سرلوحه زندگیشان بوده است و تمامی هست و نیست خویش را برای این آرمان بزرگ بشری تقدیم نموده و می نمایند. آنان که امدادگری را فراتر از زمان و مکان دریافته اند و در این راه ملامت هیچ ملامت کننده ای، ذره ای تردید و کوچکترین خللی بر عزم استوارشان وارد نمی سازد؛ چون باورشان، با بشردوستی بارور شده است.

طبقه بندی موضوعی

گرفتار برق عشق شدم!

مجتبی طحان | يكشنبه, ۷ تیر ۱۳۹۴، ۰۳:۳۸ ق.ظ

گفتگو با زوج امدادگر رامهرمزی ـ آقای مجتبی اسکندری و خانم فاطمه جابری

 

اشاره: وقتی تخصص و اخلاق در کنار هم در وجود کسی یافت می شود، تندیسی از یک انسان کامل است که می توان از او الگو گرفت. هنگامی که شاخص خدمت بی منت و از خود گذشتگی را در کسی ببینی، می شود یک انسان تمام عیار که می توان به او تکیه کرد و از او انتظار یاری و فداکاری داشت. در درون برخی از امدادگران جمعیت هلال احمر هم، این صفات را می توان به خوبی مشاهده نمود.

حال تصور کن که این صفات پاک در درون 2 نفر باشد و چون ما در زندگی برای دوستی، تفاهم و ازدواج به دنبال صفات مشترک هستیم، این خصلت ها به کار ما می آید و می شود یک ازدواج هلال احمری! ازدواجی که هم برکت دارد و هم می تواند برای اعضای هلال احمر به عنوان الگو محسوب شود. از حدود سال 91 هم در شهرستان رامهرمز، این ازدواج های هلالی! آغاز شده اند و تا کنون شاهد بیش از 8 پیوند امدادی بوده ایم. مجتبی اسکندری و فاطمه جابری، عروس و داماد داستان ما در این گفت و گو هستند.

 

خودتان را معرفی فرمایید.

مجتبی اسکندری هستم. متأهل و آماده پدر شدن! از امدادگران کوچک جمعیت هلال احمر شهرستان رامهرمز که شهر سلمان فارسی از صحابه بزرگ پیامبر می باشد. در رشته کامپیوتر تا مقطع فوق دیپلم درس خوانده ام و امروز خود را مدیون حضورم در جمعیت می دانم.

 

نحوه آشنایی شما با هلال احمر چگونه بوده است؟

آشنایی من بر می گردد به یک روز به یادماندنی و یک چادر فراخوان عضویت در دانشگاه. برای من جالب بود که این چه تشکیلاتی است که بدون درنظر گرفتن سن و سال و جنس و زبان و رنگ و مذهب به جذب عضو می پردازد. هرکسی با هر سلیقه ای می توانست به عضویت جمعیت هلال احمر دربیاید و پس از چند روز بررسی و تحقیق به صورت آگاهانه به عضویت رسمی هلال احمر در سال 85 درآمدم و هم اکنون در خدمت آسیب دیدگان و نیازمندان جامعه زیر لوای پرچم زیبای هلال هستم. همیشه کمک کردن به دیگران را دوست داشتم و این حس مرا یاری داد که برای عضویت در این نهضت بین المللی تصمیم گیری بهتری داشته باشم و به این جرگه بپیوندم.

 

تعریف هلال احمر و امدادگر از دیدگاه یک امدادگر هلال احمری!

هلال احمر آنقدر برای مهم و عزیز است که هیچگاه و به هیچ دلیلی نتوانسه ام از خیر آن بگذرم و از این مجموعه جدا شوم. هلال احمر در زندگی من نقش مهمی ایفا کرده و زندگی مشترک من مدیون آن است چرا که همسر من نیز از امدادگران جمعیت هلال احمر بوده و هست. هلال احمر یک مجموعه بی نظیر و بی بدیل در دستگاه های خدمت رسان است و به نظر من به عنوان یک امدادگر ساده، اگر جمعیت نباشد، جامعه دچار مشکلات بزرگی در حوادث خواهد شد چرا که در جمعیت، افرادی نیک سرشت وجود دارد به نام امدادگر که بدون دغدغه نام و نان و بی هیچ چشمداشتی به خدمت می پردازند و جالب این است که در ازای این خدمت بی منت و رایگان، در زندگی نیز به بالندگی می رسند چرا که خدای منان برای آن ها روزی قرار داده است و چه اجری بالاتر از این عنایت الهی. هنگامی که می گویند امدادگری شغل انبیاست، خواسته یا ناخواسته به یاد رسالت پیامبران می افتم که چه ناملایمات و سختی هایی را برای انجام وظیفه متحمل شدند و دست آخر برای انجام وظیفه جز خدا از هیچ کسی تقاضای مزدی نکردند و باور من این است که یک امدادگر واقعی در انجام وظیفه اش، هیچ حد و حصری نمی شناسد و فقط به انجام رسالتش می اندیشد اگر چه ملامت ملامت کنندگان را در پیش رو داشته باشد. به نظر من بچه های ما در جمعیت یکی از سخت ترین کارها را دارند و تمام هستی شان را در طبق اخلاص می گذارند برای خدمت! این است جمعیت هلال احمر و معنای امدادگر حقیقی...

 

وضعیت جمعیت هلال احمر را  نسبت به قبل چگونه ارزیابی می کنید؟

جمعیت هلال احمر و به تبع آن سازمان امداد و نجات گام های مهمی در حرفه ای بودن برداشته است. به نسبت گذشته خیلی بهتر شده ایم. خوب است در زمینه همگون سازی و به روز نمودن آموزش ها تلاش بیشتری شود و به انتقال دانش عملیاتی اهتمام ویژه ای مصروف شود. همچنین باید حس اعتماد به نفس را در امدادگران افزایش داد و القا نمود که هیچ گاه تصور نکنند که از بقیه دستگاه های اجرایی ضعیف ترند. با تمام احترام فکر می کنم که بچه های امدادگر از برخی دستگاه های دخیل در حوادث خیلی قوی ترند ولی جایگاهشان به درستی شناخته نشده است که با توجه به فعالیت های مطبوعاتی و تبلیغاتی حال حاضر به این مهم دست پیدا خواهیم کرد. همچنین باید تلاش شود برای فرهنگ سازی؛ بدین معنا که به امدادگران جوان بیاموزیم که اگر برای امدادگری خدمت به مردم نیازمند  به جمعیت هلال احمر وارد می شوند، فقط و فقط هدفشان یادگیری امداد برای ارائه خدمت باشد و دچار حاشیه نشوند.

 

به نظر شما کدام برنامه سازمان امداد تأثیر بیشتری در جامعه داشته است؟

البته برنامه های سازمان در مجموع برنامه هایی هستند که برای طراحی و اجرای آن ها ساعت ها کار کارشناسی شده است. مانورها برنامه های مناسبی از نوع آموزش همگانی و تبیین اهمیت مقوله آمادگی و پیشگیری در جامعه هستند لکن این نوع آموزش بسیار تأثیرگذار و مهم، متأسفانه رفع تکلیفی و سرسری گرفته می شود و آنگونه که شایسته است، جدی گرفته نمی شود. اگر از نظر آموزشی نگاه کنیم، مانورها می توانند تأثیر عمیق و زیادی بر ارتقای توان و دانش امدادی و عملیاتی داشته باشند به شرط آن که نگاه به آن ها حرفه ای شود. ولی در مجموع به نظر من از بین برنامه های جمعیت هلال احمر، برنامه ای که به نظر من تأثیرگزارتر از بقیه است، امداد و نجات نوروزی است که من چندین سال است که در آن شرکت کرده و در طی سال های اخیر نیز شاهدیم که با حضور نیروهای امدادی از صدمات جانی تصادفات کاسته شده است.

 

به یادماندنی ترین خاطره شما؟

البته باید بگویم هم به یاد ماندنی ترین و هم زیباترین خاطره. خیلی هم امدادی نیست و بیشتر رمانتیک و خنده دار است! حقیقت مطلب این که وقتی ما استارت زدیم برای پیوند امدادی مان، به موازات من و فاطمه، پنج شش زوج دیگر هم شروع کرده بودند به رایزنی برای ازدواج که البته ما از این حرکات زیرپوستی خبر نداشتیم. به خیال خود فقط ماییم که ه این فکر افتاده ایم. بعدها که ما متوجه پیوندهای امدادی دیگر بچه ها شدیم، آنقدر خندیدیم که هنوز هم از یادآوری آن دوران، خنک می شویم.

 

ازدواج امدادی شما چگونه صورت گرفت؟

این جریان از مسابقات رقابت مهر که الان شده رفاقت مهر، شروع شد. از تمرینات گرفته تا کلاس های بازآموزی، با مربیان و اعضای دیگر دوران خوبی داشتیم. حقیقت ماجرا، من حتی چند بار هم با فاطمه بحث و جدل داشتم. با این وجود وقتی صفات خوبی از قبیل خوش اخلاقی، متانت، مهربانی، راستگویی و مناعت طبعش را دیدم، احساس کردم به او علاقمند شده ام. به قول خودمان، برق عشقش بدجوری مرا گرفت. با خانم بیگدلی مسئول امور جوانان هم صحبت کردم و تأیید ایشان را هم گرفتم. چون مادرم به دنبال ازدواج من بود، به ناگاه خود من هم درگیر این داستان شده بودم. چوم با اخلاق و روحیه خانم آشنا شدم، در نهایت ادب با ایشان صحبت کردم و با اجازه ایشان مادرم را به خواستگاری فرستادم. شیوه ما هم کاملاً سنتی بود و توصیه ام به امدادگران جوان این است که به ازدواج های امدادی اهمیت دهند و از شیوه سنتی استفاده کنند.

 

اگر انتقادی به مسئولین هلال احمر دارید، بفرمایید.

کسی که برای یک مدت از زندگی خودش می گذرد و به این نهضت می پیوندد، نباید کاری کنند که پس از جدایی بگوید ای کاش به هلال احمر نمی آمدم. در یک کلام، امدادگران فقط احترام می خواهد و بس! متولیان هلال احمر به خصوص در شهرستان ها باید به این شخصیت فداکار بها دهند نه به صورت یک ابزار به ایشان نگاه کنند. بارها شاهد بوده ام که با بی احترامی با امدادگران و اعضای جمعیت رفتار شده است و دست آخر هم به عنوان یک امدادگر ماهر از جمعیت جدا شده اند و پشت سرشان را نگاه نکرده اند. می خواهم بگویم که جمعیت برای این افراد هزینه کرده و حیف است با بی احترامی و بی مهری این گونه افراد را از هلال احمر برانیم. امدادگران تکریم می خواهند و اینکه از ایشان استفاده ابزاری نکنند. این بچه ها برای رضای خدا از زندگی شان می گذرند و مسئولین باید این مسئله را درک کنند و با ایشان به نحو شایسته برخورد نمایند.

 

به نظر شما مردم چقدر هلال احمر را می شناسند و در این راه وظیفه امدادگران چیست؟

البته جمعیت هلال احمر نسبت به سال های گذشته بسیار شناخته تر شده است و در عرصه فعالیت های اجتماعی بسیار فعال شده است. به نظر من، دید مردم نسبت به هلال احمر مثبت است و بسیاری از مردم، جمعیت را به عنوان یک مجموعه انسان دوستانه می شناسند و وقتی در حوادث امدادگری را  با لباس مقدس امدادی می بینند، دور او حلقه زده و احساس آرامش می کنند. این آرامش، درونی و نشأت گرفته از آشنایی عمیق مردم با جمعیت است. با اجرای کلاس ها، مانورها، برنامه های رسانه ای و اطلاع رسانی می توان به این مهم دست یافت.

 

صحبت آخر

می خواهم خدای بزرگ را سپاس بگویم که جمعیت هلال احمر را محلی برای خدمت به نوع بشر کرد و مرا وارد این مجموعه نمود. دوست دارم از کسانی که به من آموزش داده اند تا به این مرحله برسم، تشکر کنم. آنهایی که به من یاد داده اند هلال احمر یعنی چه. در پایان هم صحبت من خطاب به مسئولین هلال احمر است که قدر این گوهرهایی را که در این نهضت هستند بدانید و به سادگی از زحمات و تلاش هایی که در جهت خدمت به مردم انجام می دهند، نگذرید که همانندشان کم یافت می شود.

 

**************

فاطمه جابری همسر مجتبی اسکندری 28 سال دارد و در حدود سال 78 وارد جمعیت هلال احمر شده است. در مورد نحوه آشنایی اش با هلال احمر می گوید: در دوران مدرسه و با راهنمایی  دوستان و البته با هدف شرکت در مسابقات سازمان جوانان در سال 78 وارد جمعیت هلال احمر شدم. بیشترین علاقه من به موضوع امداد و کمک های اولیه و امداد بود که باعث شد به این مجموعه وارد شوم. در ابتدا حضور من در هلال به عنوان یک تفنن به حساب می آمد ولی پس از طی دوره امداد و کمک های اولیه نگاه ما هم تغییر کرد.

فاطمه به عنوان یک عضو و امدادگر قدیمی که در حقیقت پیشکسوت تر از همسرش محسوب می شود، به جمعیت نگاه ویژه و زیبایی دارد: از نظر من هلال احمر یکی از معدود سازمان هایی است که کمک کار و همیار مردم است و دلسوزانه به مردم خدمت می کند. ارگانی که همه اش عشق است و ایثار و به همین دلیل است که من دوست دارم در آن فعالیت کنم. به خاطر حس همدری، همکاری، انسان دوستی و این که جمعیت هلال احمر در سخت ترین شرایط مردم را رها نمی کند و در لحظات جانکاه زندگی، دوست و همراه مردم است، جمعیت را دوست دارم و به آن عشق می ورزم. جمعیت هلال احمر انسان دوستی خودش را به همگان اثبات کرده است چه در شرایط اضطراری و چه در اوقات عادی...

از نظر فاطمه که در حال مادر شدن است، یک امدادگر، یک شخصیت از خود گذشته و صبور به معنای واقعی است، چرا که از همه چیز خود می گذرد: از خانواده، زندگی، پول و وقت خود می گذرد برای خدمت و جالب است که جز خستگی و فرسایش چیزی عایدش نمی شود مگر اینکه با عشق و علاقه وارد این کار شود. از نظر او زندگی با یک امدادگر سخت است و شب و روز ندارد. مثلاً برخی روزها شده که با برنامه ریزی دقیق آماده اجرای آن کار می شویم؛ در همین لحظات آقا می آید و می گوید "باید بروم هلال، عملیات داریم" و من می مانم و حوضم و برنامه ای که اجرا نخواهد شد! در ایام نوروز امسال، من مانده بودم و شوهری که فقط و فقط در خدمت هلال احمر بود! واقعاً برخی مواقع به ما خانم ها سخت می گذرد؛ از این که روزگار بگذرانیم با کسی که لباس قرمز هلال احمر را پوشیده و یادش رفته که زن و زندگی هم وجود دارد!

وقتی از نقش جمعیت هلال احمر در زندگی فاطمه و مجتبی می پرسم، این خانم است که تمام قد جواب می دهد و می گوید:

اگر صادقانه بخواهم بگویم، باید اعتراف کنم که هلال احمر تمام زندگی من و مجتبی است! تمام فکر و ذهن ما تا لحظه ای که زنده باشیم، هلال احمر است و ترک آن در تصورمان نمی گنجد. اگر خدا به ما عمر دهد، دوست داریم تا آخرین لحظه زندگی، در هلال احمر صادقانه خدمت کنیم. همین که می دانی این آموزش یا خدمتی که می دهی، خلاصه یک جایی به درد کسی می خورد و فردی نجات پیدا می کند و این که مصداق آیه قرآن می شوی، برای این دنیا و آن دنیایت کافی است! امدادگری یعنی سراسر عشق و عاشقی! ایثار و از خودگذشتگی تا حد بی نهایت! امدادگر واقعی عاشق خدمت است!

**************

  • مجتبی طحان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی