حوالی هلال

گاهنامه انتقادی با محور فعالیت های جمعیت هلال احمر

حوالی هلال

گاهنامه انتقادی با محور فعالیت های جمعیت هلال احمر

حوالی هلال

به احترام همه آنانی که بشردوستی سرلوحه زندگیشان بوده است و تمامی هست و نیست خویش را برای این آرمان بزرگ بشری تقدیم نموده و می نمایند. آنان که امدادگری را فراتر از زمان و مکان دریافته اند و در این راه ملامت هیچ ملامت کننده ای، ذره ای تردید و کوچکترین خللی بر عزم استوارشان وارد نمی سازد؛ چون باورشان، با بشردوستی بارور شده است.

طبقه بندی موضوعی

۲۹ مطلب با موضوع «گفتگو» ثبت شده است

با یعقوب کعب عمیر، نجاتگر اهوازی

مجتبی طحان | جمعه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۲، ۱۲:۴۲ ق.ظ

اشاره: برخی اوقات با افرادی آشنا می شوی که دارای خصلت هایی انسانی اند که درخشش آن ها تو را به شدت جلب و جذب می کند و به قول خودمان می گویی که مهرشان در دلت افتاده است. اگر دلت برای دیدن این افراد تنگ شده است، چند تن از این دست آدم ها را می توانی در پایگاه امداد جاده ای شهید علی چعب پیدا کنی. اعضای ثابت پایگاه که اکثراً برادر و عمو زاده هستند و در استان خوزستان به "شیران چعب" معروفند، از بهترین های نجات و رهاسازی در جاده به حساب می آیند. این شیران پرآوازه و متواضع، هم در اخلاق زبانزد هستند و هم در امداد. "یعقوب کعب عمیر" یکی از این هاست که حدود 12 سال است جاده اندیمشک ـ اهواز را رها نکرده است. لبخند همیشگی اش، او را به چهره ای محبوب در میان هم دوره ای هایش بدل ساخته است. با وجود سن پایینش، تجربه ای فراوان را به خصوص در جاده، در طول این سال ها برای خود رقم زده است و به گفته خودش جاده و او دو یار جدانشدنی، دو همسر، دو دوست و دو رفیق شفیق اند.


  • مجتبی طحان

با کاظم یلالی، امدادگر نمونه سوسنگردی

مجتبی طحان | يكشنبه, ۲۰ اسفند ۱۳۹۱، ۰۹:۱۳ ب.ظ

اشاره: یکی از اعیاد اصلی عرب ها که حضور در آن ردخور ندارد، عید سعید فطر است. یعنی هرجای دنیا که باشند، برای گذران این عید، خودشان را به شهر و وطنشان می رسانند تا در کنار خانواده و اقوامشان این عید را گرامی بدارند و خوش باشند. اما مردِ داستان ما آنقدر به امدادگری تعلق خاطر دارد که پس از زلزله آذربایجان و دو روز مانده به عید فطر، با تیم اعزامی استان به مناطق زلزله زده رفت و نماز عید را در کنار کسانی به جا آورد که دچار حادثه شده بودند و آن روز به جای خانواده، شیرینی فطر را نه برای خود که برای زلزله زدگان اهری به ارمغان گذاشت و به گفته خودش یکی از بهترین عیدهای فطر در زندگیش رقم خورده بود.
مردِ داستان ما یعنی کاظم یلالی، یکی از چهره های مهربان، دوست داشتنی، مؤدب، متین و با پشتکار جمعیت هلال احمر سوسنگرد است که سال هاست بدون هیچ تمنایی در این نهضت خداپسندانه فعالیت می کند و تواضعش بر همگان هویداست.

گفتگوی مرا با وی بخوانید. 

 

  • مجتبی طحان

خانه ی داوطلب، خانه دوم من است!

مجتبی طحان | جمعه, ۴ اسفند ۱۳۹۱، ۰۹:۰۴ ب.ظ

اشاره: برخی اوقات در گوشه کنار شهر، آدم هایی زندگی می کنند که در عین گمنامی، کارشان آنقدر هویداست که هرچه قدر هم بخواهی مخفی کاری کنی، مثل نور خورشید از پشت ابر متجلی می شود و تصویر زیبایی را می سازد که چشم هر بیننده ای را به خود جلب می کند. کار خیر انسان های نیکوکار هم، همین گونه است. هرچه قدر می خواهند کارشان را پنهان کنند، دست آخر مشخص می شود که شکم گرسنه ای سیر شده که در خانه اش صدای خنده می آید و یا شهریه دانشگاه دانشجوی فقیری پرداخت شده که بدون دغدغه، شاگرد ممتاز کلاسش می شود و ...
داوطلبان جمعیت هلال احمر هم از این تبارند. خانم مهوش باقری از اهالی جمعیت هلال احمر بندر ماهشهر است که 38 سال در خدمت به خلق خدا کوشیده است و دراین سال ها چه در کسوت یک امدادگر وچه در مقام یک داوطلب منشاء خدمات مؤثری بوده است که از آن جمله می توان به شناسایی نیازمندان و توانگران شهرش اشاره نمود. طعم کمک به همنوعان را از بچگی چشیده است؛ آن زمانی که به دلیل وقوع زلزله شهر قیر، به اتفاق پدرش برای کمک به زلزله زدگان شتافته و به هنگام کمک، اشک می ریخته است! گفتگوی مرا با ایشان بخوانید.

  • مجتبی طحان

با حاج حمید مجدمی، امدادگر پیشکسوت کشور

مجتبی طحان | سه شنبه, ۱ اسفند ۱۳۹۱، ۰۸:۲۸ ب.ظ

روی گلبول‌های امدادگر نوشته‌اند: امدادگر... 

اشاره: از اول هم می دانستم که مصاحبه با او، کار دشواری است. سخن گفتن و نوشتن در مورد کسی که 48 سال در فعالیت های اجتماعی و امدادی بوده و دمی از آنات عمرش را بی دغدغه خدمت نگذرانده است. در مورد کسی که که به گفته خودش، همه زندگیش را نه وقف خانواده که وقف خدمت به هم نوع و تربیت کسانی تفکر خدمت دارند، نموده است. سال ها در کسوت امدادگری از حاج حمید مجدمی انسانی با تجربه ساخته است که در عین اقتدار، بسیار عاطفی است. کلمه "نه" و "نمی توانم" را هیچ گاه از زبانش نمی شنوی، گویی سرشتش با دافعه بیگانه است. فرق نمی کند چه کسی هستی و از کجا آمده ای؛ بدان که برای درخواستت، پشتیبانی حمید مجدمی را خواهی داشت. در هنرهای تجسمی و خلاقیت های فردی و گروهی از سرآمدان روزگار خودش بوده و هنوز هم دستی از دور بر آتش دارد. عاشق آموزش و تربیت و تعلیم. پیشاهنگ پیش کسوت که جز  او و چند نفر از هم دوره هایش، کسی به گرد پایشان در این عرصه نمی رسد. تعلق خاطرش به اسکان و پشتیبانی بر هیچ کس پوشیده نیست. مربی درجه یک امداد و کمک های اولیه که از طرف فدراسیون بین المللی جمعیت های صلیب سرخ و هلال احمر به عنوان عضو برجسته شناخته شده است. مدرس مراکز علمی و کاربردی در استان خوزستان که روزگاری کشتی بچه های استثنایی را هم به ساحل نجات رسانده است. شاید بتوان گفت که در استان ما هیچ امدادگری نیست که ساعتی از عمرش را از محضر استاد حمید مجدمی تلمذ نکرده باشد و کسب تجربه ننموده باشد. و این همه، شوری است که عشق در نهاد او نهاده است!

 

 

 

 

  • مجتبی طحان

با محمدتقی ریسمانسنج، امدادگر پیشکسوت خوزستانی

مجتبی طحان | پنجشنبه, ۲۶ بهمن ۱۳۹۱، ۱۱:۵۸ ب.ظ

اشاره: همیشه کسانی در جامعه هستند که می توان به آن ها، به عنوان الگو و چهره نگریست. از آن ها نکات خوب یاد گرفت و به عنوان مربی و معلم از وجودشان استفاده کرد. چرا که هم خوب بلدند و هم خوب یاد می دهند.
از وقتی می شناسمش، نامش با چادر و اسکان اضطراری گره خورده است؛ گویی آن ها را برای هم آفریده اند. در طول این سال ها تجربیات فراوان و عمیقی در حوزه اسکان به هم زده و برای خودش و جمعیت هلال احمر خوزستان و حتی کشور یلی شده است. از قشنگی های کلاس هایش همین بس که نکات بسیاری در مورد زندگی، اخلاق، دوستی و ... را می توانی یاد بگیری.
محمدتقی ریسمانسنج از قدیمی های پیشاهنگی قبل از انقلاب و پیشکسوتان عرصه امداد  نجات و اسکان! بعد از انقلاب است. با درجه ایثار، شخصیتی افتاده دارد و همیشه لبخند بر لب، در دلهای ما جا کرده است. امدادگر نمونه استان در سال 1380 و دارای رتبه های برتر در اردوها، اسکان اضطراری، زندگی اردویی و هرچه در مورد اردو و اسکان است. ریسمانسنج و چهار هم تیمی دیگرش از بهترین های استان خوزستان هستند که امدادگران زیادی را تربیت کرده اند. گفتگوی مرا با وی بخوانید.


  • مجتبی طحان

با سیاوش جلیلیان، امدادگر پیشکسوت خرمشهری

مجتبی طحان | دوشنبه, ۲۳ بهمن ۱۳۹۱، ۰۱:۲۰ ق.ظ

اشاره: نام جمعیت هلال احمر شهرستان خرمشهر که می آید، ناخودآگاه ذهنت آیینه ای می شود از جنگ هشت ساله یا همان دفاع مقدس. خواسته یا ناخواسته به یاد همه کسانی می افتی که در کوران حوادث نامشان بر جریده عالم ثبت شد. و دلت پر می کشد به سال های طلایی آن دوران و مردانِ مردی که آن سال ها را رقم زدند. برای امدادگران اما، آن سال ها تداعی بخش خاطراتی دیگر هم هست. چرا که در آن دوران علاوه بر اسلحه، کسانی بودند که وسایل اصلی کوله پشتیشان، باند و گاز و بتادین و ... و حرفه شان، امدادگری بود و در طول عملیات بارها می شنیدی که فریاد می زدند: امدادگر، امدادگر، امدادگر...
روبروی من یکی از تبار آن مردان نشسته است. با مویی سپید، چهره ای نورانی و چین و چروکی که نشان از تجربه فراوانش در طول این سال ها دارد. نحوه آشنائیش با هلال احمر شنیدنی است. سیاوش جلیلیان از آن دسته امدادگران قدیمی و پیشکسوت هلال احمر است که هنوز هم بعد از 45 سال، ارتباطش را با جمعیت نگسسته است و هرجا که عملیاتی و کاری است، او هم آنجاست.


  • مجتبی طحان

با زوج پیشاهنگ بهبهانی...

مجتبی طحان | چهارشنبه, ۱۸ بهمن ۱۳۹۱، ۰۶:۲۶ ب.ظ

اشاره: دقیق که نگاه کنی، بین لباس های جمعیت هلال احمر، یکی از زیباترین هایش، لباس یا یونیفرم پیشاهنگی است که هم جذاب است و هم حس خوب فعال بودن را نشان می دهد. حال فرض کن که دو نفر با این لباس جشن پیوندشان را برگزار کرده اند. اینجاست که داستان ِشنیدنی، دیدنی هم می شود که بیا و ببین! بهانه ما در نوشتن این گزارش، پیوند دو عضو پیشاهنگ بهبهانی است که در زیر می آید:
قضیه ازدواج سعید رنگین کمان و سیما عباسی همه را بهت زده کرده است. کسی حتی فکرش را نمی کرد که چنین ماجرایی پیش آمده باشد. سعید، خود می گوید ما برای ازدواج و پیوندمان به روال سنتی اعتقاد داشتیم و تا زمانی که به سیما این قضیه را نگفته بودم، او هم خبر نداشت! مابقی ماجرا از خواستگاری تا خرید و برنامه عقدمان، هم به وسیله خانواده ادامه و پایان یافت.

  • مجتبی طحان

با محمدرضا سعیدی، امدادگر پیشکسوت خوزستانی

مجتبی طحان | يكشنبه, ۸ بهمن ۱۳۹۱، ۰۶:۱۲ ب.ظ

اشاره: از وقتی او را می شناسم، همیشه با نام دکتر سعیدی صدایش کرده اند ولی تحصیلاتش هیچگاه طبابت نبوده است.
چهره ی مهربان و خندان، از او شخصیتی دوست داشتنی ساخته است. او را که می بینی، ناخودآگاه لبانت به خنده باز می شود. یکی از علاقمندی هایش، بازگویی تجربیات تلخ و شیرین سال ها امدادگریش است. دکتر بودنش برمی گردد به 8 سال فعالیتش در قطار انتقال مجروحین در زمان جنگ تحمیلی و به قول دوستانش، این نامی است که شهداء و مجروحین آن سال های بی بدیل، به پاس تلاش ها و زحمات خالصانه اش، بر او گذاشته اند. وقتی صدایش می کنند: دکتر، بدون هیچ درنگ و تعجبی جواب می دهد؛ گویی خود هم باورش شده که دکتر است! به آوار علاقمند است و پای ثابت دوره های آموزشی. با وجود این که بازنشسته شرکت فولاد بوده و حقوقش هم خوب است، بدون هیچ چشمداشتی به انجام فعالیت های بشردوستانه و امدادی می پردازد و به دور از خانه و خانواده حتی با کشیک امدادی هم کنار می آید و از پیشکسوت بودنش هرگز به دیگران فخر نمی فروشد. هرجا نیاز باشد، محمدرضا سعیدی هم آن جاست...


  • مجتبی طحان

یک زوج امدادی...

مجتبی طحان | پنجشنبه, ۵ بهمن ۱۳۹۱، ۱۰:۱۰ ب.ظ

پرده اول:

دلیل اصلی نگاشتن این سطور تصویری بود که باعث شد تا قضیه را پیگیری کنیم و به سرانجام برسانیم. در این تصویر که نشان از آغاز یک زندگی است، دو امدادگر یکی خانم و دیگری آقا را می بینی درحالی که لباس امدادی بر تن کرده اند و کیکی که با آرم سازمان امداد و نجات هم بر روی دستانشان خودنمایی می کند. دقیق که می شوی، انگار یک محضر ازدواج است. چه جالب آغاز زندگی با رنگ و لعاب امدادی.

  • مجتبی طحان