مردم و سازمانهای مردم نهاد، مهمترین مدافعان طبیعت
- ۰ نظر
- ۲۹ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۷:۵۶
متن ادبی| جنگ بود! جنگی تمام عیار در مقابل سرزمینم ولی نه! جنگی به اندازه تمام جنگ های تاریخ از ازل تا ابد که نه فقط این سرزمین که مردم مهربان آن را نشانه گرفته بود. جنگی که روسیاهی و تلخیاش نصیب دشمن بعثی و حامیان آن شد.
جنگ بود! مردان مرد این سرزمین در عرصه دفاع، نهال نورس انقلاب را با خون خویش آبیاری می کردند! چه در خط مقدم و چه در پشتیبانی، پهنه های این سرزمین بود که با خون یکرنگ می شد. جنگ، پیر و جوان، زن و مرد و خرد و کلان نمی شناخت! هرچه بود، دفاعی جانانه بود که در لوای یک پرچم سه رنگ، فرد فرد این مرز و بوم را با هم متحد می ساخت و لعابی از تقدس ناب را بر این دفاع می نشاند.
یادداشت: مجتبی طحان؛ روزنامه نگار| این روزها درجه حرارت و دمای هوا در استان جنوبی خوزستان، خاص و غیرقابل باور شده است. دمای 50 درجه در خوزستان مدت هاست که عادی شده و مانند بقیه مصائب، مشکلات و بلایا جزو لاینفک زندگی این مردم خونگرم گشته است. مشکلاتی که معمولاً راهکاری جز عادی سازی برای آنها ارائه می شود و در نهایت با وعده های سرخرمن از سوی مسئولین، مردم از حل آنها ناامید می شوند.
چه ترکیب زیبا و ملیحی می شود! امدادگر باشی و روزه دار و در اندیشه خدمت به خلق، نفس های قدسی ات را به سوی معبود بفرستی.
روی سخنم با توست! ای امدادگر روزه دار...
رمضان است. چشم هایت را ببند و از خداوند، هدایت به راه راست را از اعماق جان طلب کن. سی روز از سحر تا غروب، از خوردن و آشامیدن دست می کشی و تاب می آوری. و البته می دانی که روزه ماه مبارک، فقط نخوردن و نیاشامیدن نیست که اگر دست بی نوایی را بگیری و دستگیری اش کنی، باز روزه داری کرده ای! رمضان، فرصت میلاد دوباره توست. تجدید حیات تو، در رمضان است. ای امدادگر فداکار! اگر چه تو برای خدمتی که به خلق خدا می کنی، قرابتی وسیع به ایزد منان داری، لکن در این روزها و شب هاست که تو به خدا نزدیک تری، ببین که لحظه لحظه، نزدیک و مهربان با تو، سخن می گوید؛ از او بخواه که ترا در این راه مستدام بسازد که اگر حرکتی است برای رضای اوست! راهی که انتخاب کرده ای و چه باشکوه مسیری است که از کف جاده ها و در اعماق دره ها، تو را به آن ذات لایتناهی متصل می کند.
روزنامه شهروند| گفتگو// جوانان، طلایه داران مقابله با آسیب های اجتماعی
ما براساس روشهای علمی و کارشناسیشده برنامههای آموزشی را در حوزه آسیبهای اجتماعی اجرا و پیگیری میکنیم
مجتبی طحان؛ روزنامه نگار| برنامههای فرهنگی- اجتماعی خلاقانه و ابتکاری درحوزه پیشگیری از اعتیاد موضوعی است که در چند سال اخیر توسط سمنها و سازمانهای مردمنهاد دنبال میشود. جمعیت هلالاحمر نیز در کنار فعالیتهایی همچون حوادث جادهای، زلزله و سیل که در راستای رسالت ذاتی خود است، این برنامهها را با استفاده از ظرفیت داوطلبی و نیروی جوان خود پیگیری کرده است. «نه به اعتیاد»، «گل به جای سیگار» و «امید اجتماعی» ازجمله برنامههای اجراشده در این حوزه است. «شهروند» این موضوع را در گفتوگو با دکتر علی خدادادی، مدیرعامل جمعیت هلالاحمر خوزستان بررسی کرده است.
گفتگو با سکینه حورسی بانوی شجاع خرمشهری که 45 روز در خرمشهر همپای زنان و مردان دیگر مقاومت کرد// مجتبی طحان/ روزنامه نگار
اشاره| کلیشه ها همیشه برای شکسته شدن خلق می شوند. کلیشه هایی که به آنها عادت کرده ایم. مثل اینکه زن ها تنها برای خانه داری خلق شده اند. اما جنگ همه این کلیشه ها را شکست. 8 سال جنگ نابرابر با دستان خالی با دشمن تا دندان مسلح هرگز نتوانست قامت ایرانی را حتی اندکی خم کند. می گویند جنگ مرد می سازد و چه خوب گفته اند. جنگ از شیرزنان ایرانی اسطوره هایی ساخت بی تکرار. اسطوره هایی که درس مردی و مردانگی به مردان ایرانی دادند و این همان کلیشه ای بود که جنگ تحمیلی مهر باطل بر آن زد. زن چیزی کمتر از مرد ندارد. همه اینها را گفتم تا به بهانه سوم خرداد سالگرد آزادسازی خرمشهر با یکی از حماسه سازانی هم کلام شویم که از جنس همان حماسه های مردانگی است. سکینه حورسی بانوی خرمشهری است که خاطراتی تلخ و شیرین در ذهن و قلبش نقش بسته است. خاطراتی که امروز بر دفتر ما نقش می بندند.
گفتگو با حاج کریم ملاعلیزاده از رزمندگان مقاومت 45 روزه خرمشهر پیش از اشغال// مجتبی طحان/ روزنامه نگار
اشاره| هرچه قدر هم بگردی، زیباتر از جمله های معمار پیر جمهوری اسلامی نمی یابی، آنجا که درباره خرمشهر و آزادشدنش از کنه وجود، جملاتی الهی را واگویه می کند: « فتح خرمشهر فتح خاک نیست، فتح ارزشهای اسلامی است؛ خرمشهر شهر لاله های خونین است! خرمشهر را خدا آزاد کرد».
خرمشهر آن روزها آسوده نشسته بود در کنار کارون زیبا و دل انگیز و کشتی هایی که مدام در حال حرکت بودند و این بانگ پرشور و طراوت بوق کشتی ها بود که شهری پر از تکاپو و تلاش را نشان نشان می داد! شهری که برای خودش سری در میان سرها داشت و افتخارش این بود که به او عروس خلیج فارس می گفتند. نخل های سرکشیده تا فلک با گیسوانی پر از الماس های ارغوانی خودنمایی می کردند و هیچ گاه در تصور خویش، صدای چرخ های تانک و خمپاره را نمی شنیدند. تا شهریور 59 که خرمشهر، خونین شهر شد و شب ها و روزهایی را گذراند پر از دود و گلوله و خون! این روزهای شب سان، بیش از 19 ماه طول کشیدند تا انسان هایی از جنس نور، این پاره تن ایران را به مام وطن بازگرداندند. خبر فتح خرمشهر برای مردم ما آنقدر وجدآور بود که گویی خانواده ای بزرگ فرزند از دست داده خود را بازیافته بودند و در میان اشک ها و لبخندها، جای بسیاری از بچه های این مرز و بوم را خالی می دیدند.
یادداشت| ایران جزو ١٠کشور حادثهخیز مهم دنیا تلقی میشود. از بدیهیات مسلم آن است که پیشگیری قبل از وقوع حادثه امری ضروری، ارزان و مقدم بر امدادونجات پس از حادثه است. جمعیت هلالاحمر جمهوری اسلامی ایران بهعنوان موسسهای امدادی و عامالمنفعه که از تجربیات نزدیک به ٩٠سال فعالیت برخوردار است، درخصوص مقوله مهم قبل از بحران، عمده فعالیت خود را به موضوع آمادگی در برابر حوادث، آموزش امداد و کمکهای اولیه و مهارتهای دیگر، فرهنگسازی و در مجموع اقدامات پویا متمرکز کرده و در راستای باورمندی افراد درباره آمادگی در مواجهه با حوادث و سوانح تمامی ظرفیت خود را بهکار گرفته است.
گفتگو با صادق شیروی؛ نجاتگر با اخلاق هلال احمر هندیجان
اشاره: برخی اوقات به اشتباه تصور می شود که امدادگران و داوطلبان هلال احمر، با چشمداشت وارد این تشکیلات می شوند! ولی حقیقت این است که تقریباً اکثر بچه ها بی دغدغه نام و نام وارد جمعیت می شوند و خود را برای خدمت به مردم محروم و آسیب دیده وقف می کنند. بدین معنی که خیلی ها اصلاً نیاز مالی ندارند که می آیند و امدادگری می کنند؛ بلکه این علاقه ایست که خدای منان در وجود این بندگان خوب نهاده است.
و اما نجاتگر قصه ما؛ شغلش آزاد است و وضعش رو به راه! خیلی از کارها را تجربه کرده از ماهی فروشی و کار روی لنج بگیر تا میوه فروشی و کار در دبی... ولی در کنار آن همه کار، حدود سیزده چهارده سال است که با تشکیلات هلال احمر آشنا شده و تقریباً 5 سال است که این همکاری تداوم داشته و به گفته خودش خواهد داشت. پایگاه برایش عزیز است و لحظاتش بسیار دل انگیز! به بچه های پایگاه امدادی بسان یک خانواده می نگرد و آنها را از صمیم جان دوست دارد. صادق شیروی از اهالی هندیجان با آنکه عاشق خانواده دوست داشتنی اش است، ولی به مردم هم عشق می ورزد، همان عشقی که باعث شده در بهترین لحظات سال خدمت به آنها را به حضور در بین خانواده اش، ترجیح دهد!
تازه به جمع انسان های روی زمین پیوسته بودم که جنگ شد؛ جنگی مهیب و کینه توزانه! جنگ ادامه داشت و من هنوز کودک بودم و در رؤیای کودکانه ام، جهان را پر از صفا و صمیمیت می دیدم!
***
من جنگ را ندیده ام ولی تصویر تلخ و سخت آن همیشه با من است! کودک که بودم، داستانی سینمایی ساخته بودند دور از ذهن... انفجار در اتاق عمل! اتاق عمل که خود مرز بین مرگ و زندگی است و تصور بسیاری از مردم هم همین است. می گویند پزشکان در اتاق عمل به احیاء زندگی فکر می کنند و بس! حال تصور کن رابطه این اتاق مقدس و انفجار را؟! در سینما نظاره گر این فیلم بودم. سکانس هایی بر من می گذشت که به دنبال دهان باز شده می گشتم برای پنهان شدن! گویی سخت تر از این آنات وجود نداشت . دل در گرو پزشکان شریفی بود که جانانه می جنگیدند که کار آنها نه با سلاح که با علم بود و برای تداوم حیات!
نقش پزشکان ـ برای من ـ در این سکانس ها به سه صورت رخ نمون می کرد: نقشی از علم و اندیشه بر تارک روزگار می درخشید! نقشی دیگر از حضور مؤثر و غیرت مندانه که بر گیتی نمایان می گشت و نقشی دل انگیز از ایثار و مردی و پایمردی که وجه آن در تمثال شهدای پزشک شریفی است که بر در و دیوار شهرهایمان متجلی شده است!
به یاد همه آنانی که اگر نبودند، ما هم نبودیم...
پی نوشت: این بداهه نویسی ـ امروز صبح ـ پیش از اجرای آیین گشایش ششمین کنگره ملی طب رزم و تروما با حضور جامعه جراحان ایران به میزبانی استان خوزستان صورت گرفت و به صورتی عمیق و احساسی قرائت شد.
تا قهرمان نباشی، به عرصه امدادگری راهت نمی دهند!
اشاره: اگر از کنارشان به سادگی رد شوی، شاید هیچ خط و ربطی به هم نداشته باشند ولی اگر خوب بنگری ـ ورزش و هلال احمر ـ مرزهای مشترک و نزدیکی به هم دارند. در هر دو عرصه، سال های سال است که مرام و معرفت، همراه کسانی است که خداپسندانه به مردم خدمت می کنند! تختی باشی یا بیژن دفتری، هنگامی که انسان نیازمند و رنجوری ببینی، دلت به درد می آید و می شوی مرهم زخم هایش! صد البته هم برای این کارهایت به دنبال مدال نمی گردی و دستی که آن مدال را به گردنت بیاویزد! آخر تا قهرمان نباشی، به این عرصه راهت نمی دهند...
بانوی قهرمان این مجال، هم عاشق ورزشکاری است و هم هلال احمر را عاشقانه دوست دارد. جالب است که چند سال پیش احساس کرده که ورزشکاری نمی تواند به تنهایی راضی اش کند و آمده در جمعیت هلال احمر تا روحش با کمک به دیگران صیقل شود! فریده قائدی که بیش از 20 بهار از عمرش نگذشته، در مسابقات آسیایی رشته کیک بوکسینگ نماینده ایران شده تا آوازه مرام و معرفت ایرانی ها را به گوش جهانیان برساند.
گزارش «شهروند» از فعالیت تیم واکنش سریع جمعیت هلالاحمر استان خوزستان
اشاره: منطقه ناشناخته است. حادثه ای در آن اتفاق افتاده است. حادثه ای که هنوز ارزیابی نشده و تقریباً هیچ اطلاعاتی از آن بدست نیامده است. از وخامت اوضاع هم خبری نیست. بناست تعدادی رنجر به آنجا اعزام شده و همچنان که به ارزیابی نخستین می پردازند، به آسیب دیدگان نیز امدادرسانی کنند. مسیر دسترسی به منطقه آسیب صعب و سخت است و توشه و تجهیزات حجیم و سنگین! یک بلدِ آشنا به منطقه، اطلاعاتی به صورت کلی به رنجرها می دهد. تنها چیزی که دقیق است، یک نقطه جی پی اس از منطقه حادثه است که توسط مرکز کنترل و هماهنگی عملیات به سرپرست تیم داده می شود. شرایط بسیار حساس است. رنجرها دست بکار می شوند و به سوی نقطه مورد نظر حرکت می کنند!
سفید در سفید! مملو از مهربانی و صفا
سفید رنگ زیبایی است. نشانه صلح است. سفید با خودش خوبی به همراه دارد. هرچه صفا و صمیمیت می خواهی در رنگ سفید می توانی یافت. جالب است که هرگاه به سفید فکر کنی، اولین چیزی که به ذهنت می رسد، آزادی و صلح و امنیت است! دور و برت را که نگاه کنی، سفیدهای زیبا و مقدس زیادی می بینی: گل سفید برای آشتی، لباس سفید برای نوعروس، احرام سفید برای حاجی، دفتر سفید برای نقاشی کودکان، گچ سفید معلم برای یاددادن و موی سفید پدربزرگ و مادر بزرگ مهربان! حتی رنگ سفید پرچم سه رنگ ایران است که سبز و قرمز را محکم بغل کرده و به زیبایش افزوده است. راستی ما در کنار این همه رنگ سفید، آدم هایی را هم می شناسیم که رخسارشان سفیدگون است و آنها را انسان های خوبی می دانیم. حال می خواهم برای شما داستانی بگویم که سفید در سفید است!
یک کوهستان برفی را تصور کن با ارتفاعات سر به فلک کشیده و پر از برف سفید! پرچم سفیدی را تصور کن که همیشه نشان از صلح و دوستی داشته و دارد! یک عده انسان سپیدسرشت را نیز تصور کن که با پرچم سفید در این کوهستان سفید، پای در برف سفید گذاشته اند و تمرین انسانیت می کنند! اینجا خالی نیست، سفید در سفید است و مملو از مهربانی، ایمان و سیب. اینجا تاراز، دیار کهن ایل بختیاری در خوزستان!
ایران، کشوری حادثه خیز
زلزله های رودبار، منجیل و بم، نگاه و رویکردی جدید را به مقوله مهم و حیاتی امداد و نجات ایجاد کرد. شاید تا قبل از آن در حوادث مختلف، نگاهی علمی و دقیق به این مسئله سرنوشت ساز نشده بود و به همین دلیل وقتی در تاریخ حوادث یکصد سال اخیر ایران غور می کنیم، به آمار تلفات و صدمات جانی، مالی و زیست محیطی غیرقابل باوری دست پیدا می کنیم. حوادثی که متأسفانه جزء تلخ تاریخ این کشور محسوب شده و از آن نمی توان رویگردان بود.
ایران به عنوان کشوری گسترده و وسیع، دارای اقلیم، جغرافیا و آب و هوای متنوع و شرایط متفاوت و متعدد محیطی بوده و به تعبیری یک سرزمین چهارفصل به شمار می آید. این تنوع و تفاوت در آب و هوا و محیط، زمینه بروز و وقوع تعداد کثیری از حوادث و بلایا را در آن فراهم کرده است. بنابراین همواره باید منتظر وقوع حوادثی از قبیل زلزله، سیل، رانش زمین، خشکسالی، طوفان، طغیان رود و رودخانه، سرمازدگی و یخبندان، سقوط بهمن، بادهای گرم و بسیاری حوادث دیگر بود. البته در کنار این حوادث غیرمترقبه، با سوانح دیگری از قبیل تصادفات جاده ای، آتش سوزی، بیماری و ... هم روبرو هستیم که ناشی از خطاهای انسانی است و هنگامی که این دو مجموعه با هم توأم می شوند، بحران ها و فاجعه های وسیع تری را به دنبال خواهند داشت.
به نام زینب کبری(س)؛ تو را ای پرستار می ستایم!
به تو که می رسم، در اوج ایثار ایستاده ای؛ بر بلندای رفیع مهرورزی! ترا می ستایم که مهرآسا، مهرآفرینی پیشه توست! تو که بند بند وجودت در پی آسایش دو گیتی است! نه برای خویش که برای همنوعان نیازمندت...
سلام بر تو که بوی بهشت خدا می دهی! سلام بر تو که زلال عفو و رحمت خدا بر چهره ات جاریست! سلام بر تو که عطر بخشش از ذره ذره وجود نازنینت بر می خیزد. در شگفتم که این جاری دریای عاطفه در وجودت از کجا آمده است؟! این خورشید روشن ایمان در آسمان زندگیت، متحیرم ساخته است. به تو که می رسم، وزش نسیم فداکاری و ایثارت را بر تن همنوعان نیازمندت را می بینم! تو از چشمه سار ایمانِ آسمانیِ کدام وجود مه جبین، سیراب شده ای که این گونه در فراسوی خیال، هستی خود را در مکتب جود و سخاوت به بخشش رسانده ای؟! تو که باشی، درد از درون درماندگان رخت می بندد و بیچارگی از آسمان زندگیشان پر می کشد... همیشه باش!
گزارشی از ضرورت احداث مرکز آموزش های تخصصی جستجو و نجات در سیلاب در دزفول
اشاره: سیل که می آید، به هیچ چیز رحم نمی کند! نه کوچک و بزرگ نمی شناسد و نه پیر و جوان! می آید، ویران می کند و می رود و پس از آن، ما می مانیم و یک دنیا حسرت برای لحظه های آب برده! سیل که می آید، آرامش می رود...
سیل، حادثه مهیبی است که همه ساله به هنگام وقوع، جان تعدادی از هموطنان ما را می گیرد. سیل یک پدیده طبیعی است که در هنگام بروز مانند هر بلای طبیعی دیگری دارای آثار تخریبی غیر قابل اجتناب است. بر اساس جغرافیای طبیعی کشور و میزان حادثه خیزی برخی مناطق آن، در بعضی موارد اثرات سوء ناشی از وقوع سیل کمتر از زلزله نبوده و عدم پیشگیری از وقوع آن می تواند خسارات جانی، مالی و زیست محیطی جبران ناپذیری را بر جای گذارد. متأسفانه موضوع سیل و مدیریت و کاهش خسارات آن در کشور مورد توجه جدی قرار نگرفته و فقط زمانی که سیلاب مخربی جاری میشود و فاجعهای بوجود میآید، توجه مسئولین و متخصصین به آن جلب میگردد. اگر چه بررسی طرح های مهار سیلاب که به صورت محدود و پراکنده در سطح کشور مطالعه و اجرا شدهاند، نشان میدهد یک راه حل مشخص و مطمئن برای مناطق سیل گیر وجود ندارد، اما بدیهی است پدیده سیل علیرغم همه پیچیدگی هایش قابل بررسی و مطالعه بوده و میتوان در جهت مهار وکاهش خسارات آن و حتی بهرهبرداری اقتصادی از سیل راهحلهای مناسبی جستجو کرد. باید گفت که به دلیل بهبود روش های ساخت و ساز و رعایت ضوابط و مقررات، ایمنی سازهها و تأسیسات در مقابل خطراتی چون زلزله افزایش مییابد، متأسفانه هنوز روند طبیعی توسعه در کشورهایی نظیر ایران باعث تخریب محیط زیست و منابع طبیعی شده و خسارات سیل مرتباً افزایش مییابد. رشد 250 درصدی خسارات ناشی از سیل کشور در پنج دهه گذشته مؤید این مدعاست.
حرف اول
بحث مشارکت جوانان در توسعه همه جانبه کشور از جمله مباحث مورد علاقه جوانان و کارشناسان و صاحبنظران است. علاقهمندان به اعتلای ایران اسلامی سخت بر این باورند که باید از تمامی توانمندیهای کشور برای توسعه بهره برد. در این میان جوانان به عنوان نسلی پویا و بالنده و دارای تخصص و تعهد خواهان ایفای نقش هر چه مؤثرتر در پیشرفت مملکت هستند. مشارکت اجتماعی از آن دست مواردی است که به عنوان یکی از شاخص های پویایی جامعه تلقی می شود به طوری که بالا رفتن مشارکت می تواند مسئولیت پذیری افراد یک جامعه را نشان دهد و در مقابل، قدرت مطالبه گری مردم از مسئولان را بالا ببرد تا در فرآیندی هم افزا، مسیر شد آن جامعه فراهم شود. در واقع مشارکت جوانان به معنای حساس شدن آنها به اموری است که منافع عمومی و ملی یک کشور را دنبال دارد. نسل جوان با استفاده از ابزارهای خدادادی خود نظیر خلاقیت و نیروی مضاعف می تواند موتور محرک مشارکت اجتماعی باشد. در صورت ورود این قشر از جامعه به عرصه های مختلف اجتماعی می توان شاهد بهبود شرایط کشور در شاخص های فرهنگی، اقتصادی و سیاسی بود.
یکی از آفت های مهم هر نوع فعالیتی در کشور ما، شعارزدگی است. بدین معنا که بسیاری از برنامه ها در یک بازه مشخص زمانی و حتی مکانی آغاز می شوند و بعضاً پر رنگ و لعاب شده و سپس به یک طرح کوتاه مدت بدل می گردند و یا پس از آن بازه مشخص، رو به فراموشی می روند و در خوش بینانه ترین حالت، چند درصدی به جلو حرکت می کنند. در دو سه مقطع خاص و با مناسبت های ویژه در هر سال، مقوله امداد و نجات و محورها و موضوعات مرتبط با آن، از اهمیتی ویژه برخوردار می شود و رنگ و بوی تازه ای می گیرد و بعد از پایان مناسبت، تقریباً رو به فراموشی می رود تا سال آینده و یا مناسبت بعدی! برای مثال یکی از این مناسبات، هفته ملی کاهش اثرات بلایای طبیعی است که چند سالی است با عنوان هفته ایمنی در برابر بلایا مطرح شده است.
اشاره: تاکنون جوانان در عرصه های پیروزی انقلاب، دفاع مقدس، پیشرفتهای علمی و هسته ای و ورزش بخوبی نقش تاثیرگذاری ایفا کرده اند. جوانان کشور در عرصه های مختلف بسیار تاثیرگذار و بی بدیل بوده و امروز هم در عرصه سازندگی بسیار نقش آفرین هستند. جوانان سرمایه های ارزشمندی برای نظام اسلامی هستند که باید به نوعی مدیریت شوند تا پشتیبانی لازم از ظرفیتهای ارزشمند آنها انجام شود و برای بهره مندی از فعالیت های آنان و دستیابی به دستاوردهای بهتر باید وارد کارهای عملیاتی و اجرایی در حمایت از جوانان شد. از سوی دیگر با توجه به اینکه نوجوانان و جوانان، آینده سازان و سرمایه های انسانی و اقتصادی کشور هستند، می بایست از وجود این نیروهای پرانرژی و فعال به نحوی شایسته بهره برد. افزایش توان نقش پذیری جوانان، تقویت سرمایه های اجتماعی را به همراه دارد و بایستی از این سرمایه های ملی و ظرفیت های بالقوه در تصمیم سازی ها و تصمیم گیری ها استفاده بهینه کرد و جوان هراسی در کشور را به جوان باوری و جوان یاوری تغییر داد.
سیل که می آید، به هیچ چیز رحم نمی کند! نه کوچک و بزرگ نمی شناسد و نه پیر و جوان! می آید، ویران می کند و می رود و پس از آن، ما می مانیم و یک دنیا حسرت برای لحظه های آب برده! سیل که می آید، آرامش می رود...
سیل، حادثه مهیبی است که همه ساله به هنگام وقوع، جان تعدادی از هموطنان ما را می گیرد. سیل یک پدیده طبیعی است که در هنگام بروز مانند هر بلای طبیعی دیگری دارای آثار تخریبی غیر قابل اجتناب است. بر اساس جغرافیای طبیعی کشور و میزان حادثه خیزی برخی مناطق آن، در بعضی موارد اثرات سوء ناشی از وقوع سیل کمتر از زلزله نبوده و عدم پیشگیری از وقوع آن می تواند خسارات جانی، مالی و زیست محیطی جبران ناپذیری را بر جای گذارد.
رویدادهای مهم دهه های اخیر جهان از نظر سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، جغرافیایی و انسانی نشان می دهد که جوامع بشری پیوسته دستخوش حوادث طبیعی یا تمایلات مخرب انسان ها که بـــاعث بروز بحرانهای گوناگون می شود، بوده است. روزی نیست که اخبار مربوط به بحران های کوچک و بزرگ که در گوشه و کنار دنیا رخ مــی دهد، در وسایل ارتباط جمعی منعکس نشود؛ این بحران ها ممکن است تا آنجا پیش برود که اعتبار و منافع داخلی و خارجی جوامع و کشورها را مورد تهدید قرار دهد.
با توجه به رشد سریع تغییرات اقلیمی در سال های اخیر که سبب بروز حوادث و بلایای مختلفی از جمله سیل، خشکسالی، ریزگردها و ذرات معلق، آتش سوزی های گسترده، برف و کولاک شدید، گرمای طاقت فرسا و موراد دیگر شده است، زنگ خطر را برای کشورهای سراسر گیتی و جوامع مختلف به صدا درآورده و در این میان، برخی از کشورهای توسعه یافته نیز در مواجهه با این حوادث، فعالیت های تأثیرگزاری را انجام داده اند.
سیل ایلام با تمام تلخی هایش و خسارت هایی که به بار آورد، آزمونی دیگر بود برای سنجش توان امدادگران سرخ پوش. امدادگرانی که باز هم در کنار مردم بودند. این گزارش، چند پرده از حضور است!
پرده اول:
برای چند لحظه، دنیا به چشمانم تیره و تار شد. تا این سن که بیش از 37 بهار از آن گذشته بود، چنین صحنه ای ندیده بودم. پیش رویم، هیچ چیز معلوم نبود. تنها بودم و با خودروی شخصی از مهران به سمت ایلام در حرکت که بارانی سیل آسا به همراه وزش باد شدید عرصه را بر من تنگ کرد. سرعت و شدت باران آنقدر زیاد بود که یک خودروی پژو 405 را به آن سوی جاده پرتاب کرد و تمام خودروهای عبوری زمین گیر نمود. نفسم به شماره افتاده بود و بلند بلند ماشاءالله ماشاءالله می گفتم! این همه باران، آن هم در چند لحظه کوتاه، ترس را بر وجودم چیره کرده بود. قدرت فکر از من ربوده شده و زمان از حرکت ایستاده بود. ثانیه ها کندتر از همیشه می گذشتند و مولود حادثه ای کم نظیر را رقم می زدند.
گزارشی از حضور کودکان خوزستانی عضو هلال احمر خوزستان در روز جهانی کودک
نگاه کودکان را دوست دارم چون با صداقت است، هیچ دروغی درآن راه ندارد، فربیت نمی دهد، صمیمی و سیال، مانند نگاه کودکی که به کودک هم سن وسالش می نگرد و هرچه دارد، با او تقسیم می کند! آنها در لحظه زندگی می کنند و با همه، مثل کف دست، صاف و صادق اند.
دستان کوچکی را فرض کن که خود به کمک نیاز دارد، اما به دستگیری کودکان دیگر قامت می بندد! آیا زیباتر از این لحظه می توانی یافت؟! می گویند گاهی خدا می خواهد با دست تو، دست دیگر بندگانش را بگیرد. وقتی دستی را به یاری می گیری، بدان که دست دیگرت در دست خداست و این رمز اصلی مهربانی و نوع دوستی است که اهالی هلال احمر را از دیگران متمایز می سازد. نه اینکه اهالی هلال، جور دیگرند که این رمز و راز زندگی هرکسی است که تفکرش بر نوع دوستی بنا شده و از خود گذشته و به دیگران رسیده است! و اینک، این دستان خداوند مهربان است که در آستین کودکان ایران زمین رخ نمایانده است...
ایثاگران بازنشسته هلال احمر؛ چراغ راه و نخبگان راهنما
موی سپیدش، نشان از سپید سرشتی اش دارد! چین و چروک صورتش، مسیر پر نشیب و فرازی را به ما می نمایاند که طی شده و به امروز رسیده است. او که در روزگار جوانی، در اوج قرار داشته، این روزها با حسرت به پیرامون خویش می نگرد؛ نه از سر ناتوانی که ما جوانترها برخی اوقات از سرِ خامی، آنگونه که شایسته است، قدر او را نمی شناسیم و با دیده انکار و تحقیر به او نگاه می کنیم، فارغ از اینکه جوانیِ ما هم به سر می آید و تاریخ تکرار می شود!
سخن در مورد قشری نجیب در جامعه است که به زعم ما، آرد خود بیخته و الک خویش آویخته اند! گمانی نادرست که در بعضی موارد، کار دست ما می دهد و ما را به بیراهه می اندازد. افرادی که با نام بازنشسته شناخته می شوند و بر خلاف تصور، دریافت ذهنی جامعه نسبت به این افراد، گاهی به بی مهری می گراید.
نقش اساسی مردم و سازمانها در سیستمهای هشدار سریع در سوانح
تلاش برای کاهش اثرات جانی، مالی و زیست محیطی بهعنوان مهمترین هدف مدیریت بحران در تمام جوامع بهویژه جوامع توسعهیافته شناخته شده و کاهش معنادار آثار بلایای طبیعی در بسیاری از کشورهای درگیر با این حوادث مبین و موید این مقوله مهم و حیاتی است. از سوی دیگر تلاش برای ایجاد اقدامات ایستا و پویا بهعنوان زیرشاخههای تاثیرگذار در مرحله پیشگیری چرخه مدیریت بحران نیز میتواند برای دستیابی به یک جامعه آماده در برابر حوادث احتمالی کمک شایانی کند.
در حال حاضر یکی از مهمترین موضوعات در حوزه سوانح و بلایای طبیعی به موضوع سیستم هشدار سریع اختصاص یافته است. پیشرفت تکنولوژیهای نوین در چند سال اخیر از یک سو و استفاده از اطلاعرسانی سریع و موثر از سوی دیگر، سبب کاهش خسارات جانی و مالی فراوان شده است. همچنین پس از سونامی سال ٢٠٠٤ در اندونزی و صدمات فراوان ناشی از آن، موضوع هشدار سریع در مرکز توجهات قرار گرفته است.
گزارشی از ضیافت افطار داوطلبان جمعیت هلال احمر اهواز در بیمارستان شفای اهواز
بر قله مهربانی
ترا می ستایم که مهرآسا، مهرآفرینی پیشه توست! تو که بند بند وجودت در پی آسایش دو گیتی است! نه برای خویش که برای همنوعان نیازمندت... تو که ثابت کرده ای هلال احمر، محلی است برای خدمت به نوع بشر و تمامی گیتی عرصه یکتای هنرمندی توست! وه که چه خوش نغمه ای نواخته ای و این نغمه که سروده ای، برای همیشه به یادگار خواهد ماند و این رایحه خدمت توست که دوامش بر جریده عالم ثبت شده است...
دعای خیر مردم والاترین پاداش امدادگران دوران دفاع مقدس
اشاره: هنوز هم
نفس گرم آدمهایی که ایمان و امید پشتوانه زندگیشان بوده و هست، به ما دلگرمی میدهد
که زندگی جریان دارد و حیات به راه خویش ادامه میدهد. انسانهایی با دلهای
دریایی و جوان که وجودشان در سالهای حماسه و ایثار منشاء خدمات شایان بوده و
حضورشان در این روزها زینتبخش هر محفلی است که آیه ایمان و عشق در آن تلاوت میشود.
بر ماست که قدر این گلهای
باغستان فداکاری را بدانیم و از وجود نازنینشان بهرهها ببریم. حاج یاسر زائری از
زمره این افراد است. او که در اوایل جنگ در خرمشهر با وجود همه کاستیها و سختیها
کمر همت بست با دوستانش و واحد امداد جبهه با وجود انسانهایی آزاده و بشردوست
تأسیس شد. امداد جبههای که امدادگران زیادی را در کسوت «شهید» به آستان جانان
تقدیم کرد. گپ و گفت زیر به بهانه سال های طلایی دفاع مقدس با رئیس جمعیت هلالاحمر
بندر ماهشهر ـ حاج یاسر زائری ـ انجام شده است.
این روزها...
این روزها که می گذرد، روزهایی است سیال با نسیم روح نواز بال ملائکی که پروازکنان تا کوچه باغ عاشقی آمده اند و نظاره گر انسان هایی هستند از جنس آسمان. این روزها که می گذرد، آدم هایی را می بینی که دل در گرو مهر به همنوع نهاده اند و این میهمانی خدا را بدون انسان های گرفتار نمی خواهند! گویی می خواهند نوای ملکوتی "الجار ثم الدار" تا ابد الدهر بر پهنه گیتی جاری و ساری بماند. برخی اوقات می مانم که چه کلمه ای زیبنده این بندگان خوب خداست؟ زبان الکن من، قاصر از توصیف این اهالی بهشت خدا بر روی زمین است!
گفتگو با زوج امدادگر رامهرمزی ـ آقای مجتبی اسکندری و خانم فاطمه جابری
اشاره: وقتی تخصص و اخلاق در کنار هم در وجود کسی یافت می شود، تندیسی از یک انسان کامل است که می توان از او الگو گرفت. هنگامی که شاخص خدمت بی منت و از خود گذشتگی را در کسی ببینی، می شود یک انسان تمام عیار که می توان به او تکیه کرد و از او انتظار یاری و فداکاری داشت. در درون برخی از امدادگران جمعیت هلال احمر هم، این صفات را می توان به خوبی مشاهده نمود.
حال تصور کن که این صفات پاک در درون 2 نفر باشد و چون ما در زندگی برای دوستی، تفاهم و ازدواج به دنبال صفات مشترک هستیم، این خصلت ها به کار ما می آید و می شود یک ازدواج هلال احمری! ازدواجی که هم برکت دارد و هم می تواند برای اعضای هلال احمر به عنوان الگو محسوب شود. از حدود سال 91 هم در شهرستان رامهرمز، این ازدواج های هلالی! آغاز شده اند و تا کنون شاهد بیش از 8 پیوند امدادی بوده ایم. مجتبی اسکندری و فاطمه جابری، عروس و داماد داستان ما در این گفت و گو هستند.
اشاره: چه خوب است در مجموعه ای خدمت کنی که درد را بشناسد و برای تسکینش، چاره ای بیاندیشد. از آن نیکوتر اینکه که کسی که در این مجموعه فعالیت می کند، خود نیز اهل درد باشد؛ بدین یعنی که دردمند بوده باشد! چقدر زیباست شخصی که قرار هست به دردمندی کمک کند، خود نیز محرم و اهل دل باشد که عملش با نیتش مصادف خواهد بود! هرجا فعالیتی و خدمتی است، او هم آنجاست. کسی که طعم تلخ جنگ زدگی را چشیده و تا 10 سال پس از جنگ از شهر خرم و خونین ایران، دور بوده، طعم خدمت را بیش از همگان می داند. برای همین است که پیوسته با صبوری به فعالیت در این نهضت خدایی می پردازد و در این راه ملامت هیچ ملامت کننده ای، او را از انجام رسالتش باز نداشته است! مربی باسابقه امداد هلال احمر خرمشهر که امدادگران زیادی را تربیت کرده است و نام هلال احمر را بی نام خدای بزرگ بر زبان نمی آورد. گفتگوی ما را با رضیه سالمی بخوانید:
اشاره: خوزستان است و یک دنیا عشق و شور! اینکه می گویند خاکش دامن گیرت می کند، بیراه نگفته اند! کافیست از آب نه چندان گوارایش بیاشامی؛ چنان نمک گیرش می شوی که رهایی از آن بسیار مشکل است: که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها! خوزستان را به خیلی چیزها می شناسند: به گرما و شرجی هایش، به کارون و ساحل زیبایش، به فلافل و سمبوسه و خرمایش، به آدم های مهمان نواز و رئوفش، به دشت های وسیع و کوه های سربه فلک کشیده و به رودهای نیمه خروشانش و بسیاری چیزهای دیگر. خوزستان هنوز هم محروم است ولی از دل پرخونش بانگ بلند انسان هایی را می شنوی که صافی و صداقت از جمله صفات نابشان است که در کوران تمام حوادث، همچون مردان مرد، قامت قیامت کرده اند و ایستاده اند. گویی راست قامتان جاودانه تاریخ اند که بر تارک روزگار خوش درخشیده اند. در جمعیت هلال احمر خوزستان نیز از این دست آدم های خاکی با بال های آسمانی یافت می شود که خدمت به مردم با وجودشان پیوندی ناگسستنی خورده است آنجا که به هنگام امداد، چون هلال خمیده می شوند! در این مجال از کسانی خواهم نگاشت که سال ها به عنوان افراد تأثیرگذار در هلال خوزستان خالصانه تلاش ها کرده اند و این روزها یادی از آنها نمی شود. هم به این دلیل که اسیر خاک گشته اند و هم اینکه ما جوان تر ها چشم هایمان را بسته ایم و پیچش مو را نمی بینیم!
اشاره: این آدم ها کار خود را با نام خدایی آغاز کرده شاند که در این نزدیکی است! در گوشه ای از شهر، غوغایی برپا شده است. اینجا با آدم هایی سر و کار داری که به نام بشردوستی دورِ هم جمع شده اند! گویی دغدغه ای جز انسان دوستی ندارند در این روزگار شلوغ! آدمیتی که سعدی به دنبالش می گشته را ـ اینجا ـ می توانی به وفور بیابی و دل را بدان تسکین ببخشی که آدم های این حوالی، شریف تر از آنند که در خیال لباس زیبا باشند به دور از دغدغه ی خلق! اگر در گوشه ای بایستی، در این فضای سیال که همهمه ی انسان هایش به عرش رسیده است، می توانی آرامش را در میان ازدحام جمعیت پیدا کنی و با آن، لختی بیاسایی که تمام این آرامش در گرو یاری دیگرانی است که چشم به دستِ پر از مهر ما دوخته اند!
اشاره: شهرستان لالی از دیرباز زیستگاه بشر بوده و در سده های اخیر، به عنوان منطقه گرمسیری و قشلاقی بختیاری های کوچ رو، بویژه شاخه های ۷ لنگ بختیاری، اعتبار و ارزش بیشتر یافته است. در توصیف اهمیت تاریخی این منطقه می توان گفت که قدیمی ترین آثار سکونت انسان در نجد ایران در غار «پبده» در شمال لالی کشف شده است و این که لالی بخشی از اولین حوزه شناخته شده نفت در ایران به شمار می آید و از این رو، در دهه ۳۰ یکی از حوزه های فعال استخراج نفت بوده است. هنگامی که در اطراف منطقه مستعد لالی، حوزه های نفتی کشف شد، صنعتی شدن، شکوه و رونق آن را فزونی بخشید و لالی به اوج بالندگی رسید و نام و آوازه اش جهانگیر شد. شهرستان لالی که ۱۴۰۰ کیلومتر مربع وسعت دارد و در شمال استان خوزستان است، دارای مناطق عشایری و روستاهای صعب العبور قرار گرفته و وجود بارندگی های سیل آسا در سطح شهرستان و وجود عشایر به صورت پراکنده در این منطقه، نیاز به آمادگی و توان عملیاتی را به حد بالایی رسانده است. حادثه خیز بودن این شهرستان، آمادگی و توان امدادی را می طلبد که رییس جمعیت هلال احمر لالی به آن اشاره نموده است:
فعالیت های هلال احمر با استعانت از آفریدگار جهان و به انگیزه ی رستاخیز طبیعت، صدچندان می شود که فرا رسیدن بهاران شکوهمند، هنگامه ی تجلی مواهب الهی بر بستر طبیعت است که آرزوی تمامی عوامل هلال احمری، درخواست توفیق از خدای منان برای خدمتی سرشار از شور و نشاط و مملو از توکل الهی در جهت رشد و شکوفایی ایران کهنسال در سایه حضرت ولی عصر(عج) است.
با آشنایان دور و نزدیک زندگی!
تا چشم کار می کند، انسان هایی آزاده را می بینی که دل در گرو سلامت همنوعان خویش داده اند و تمامِ قامتشان با حس بشردوستی قیامت شده است! جذر و مد خاضعانه انسان هایی را نظاره می کنی که بی دغدغه نام و نان، در پی فرونشاندن امواج سهمگین حوادث هستند؛ آن جایی که زندگی و سلامت انسان ها درخطر می افتد.
اشاره: سال هاست که میهمان ناخوانده ای به نام ریزدگردها، ذرات معلق و گرد و غبار، همنشین برخی از استان ها شده و زندگی مردم را دچار مشکلاتی متعدد کرده است. در خوزستان نیز شرایط به همین صورت است و با توجه به شرایط خاصی که بر این استان محروم مترتب می باشد، نیاز است که مسئولان و متولیان امر برای حل این مشکل که در روزهای اخیر دیگر نه به عنوان میهمان ناخوانده که همنشین شب و روز خوزستانی هاست، چاره ای اندیشیده و در رفع این معضل زیست محیطی از هیچ تلاشی فروگذار نکنند. این روزها هم هلال احمری ها برای خدمت سر از پا نمی شناسند و پیگیری مصرانه مسئولان از مرز و حضور سرپرست سازمان امداد و نجات در خوزستان و بازدیدهای متعدد از پایگاه ها، بیمارستان ها و حتی کانون های احتمالی گرد و غبار مؤید این مطلب است. البته بچه های امدادگر هرجا که باشند و هدف، بشردوستی باشد، همین گونه عمل می کنند و این روزها بحث ریزگردها، نکته قوت خدمت این سپیدسرشتان سرخ پوش است واگرنه هلال احمری ها ثابت کرده اند که در هر شرایطی آماده به کار هستند و در حوادث ملی و حتی بین المللی توان خود را به جهانیان نشان داده اند.
اشاره: هر انسانی برای ماندگاری در عصر خویش و البته در اعصار آینده، نیاز به یک وجه نیک دارد و سخن از او به عنوان یک انسان مانا، در طول تاریخ ادامه خواهد داشت. در کنار این ماندگاری، برای برخی افراد این ماندگاری یک وجه دیگر هم دارد و آن "گمنامی" است که ما در جمعیت هلال احمر به کرات این صفت را در آدم هایش مشاهده نموده ایم. امدادگران جوان هلال احمر هم از این دسته افرادند. سخن درباره خداجویانی است که دل در گرو عشق به خالق توانا و خدمت به خلقش سپرده اند و در این راه از هیچ کاری فروگذار نخواهند کرد. مسعود اورکی یکی از این افراد است که چندسالی است که به عنوان عضو کانون دانشجویی دانشگاه آزاد ایذه و یکی از امدادگران حاضر در صحنه، خدمت بی منت به خلق خدا را پیشه خود ساخته است و در کارهای خبری هم دستی بر آتش دارد.
جوان دوست داشتنی و مهربانی که مدتی است در پایگاه امداد جاده ای سراک به عنوان امدادگر فعالیت می کند. او که طعم خدمت در هلال احمر را با هیچ لذتی در این دنیا عوض نمی کند و به زعم خودش بهترین راه را برای زندگی اش انتخاب نموده است.
از خوزستان که صحبت به میان می آید، به ناگاه ذهن هموطنان عزیز بسان آیینه ای از جان فشانی ها و ایثارگری های شهدای هشت سال دفاع مقدس در سراسر این مرز پرگهر و به خصوص کربلای ایران پرده برمی دارد. آب و هوای خوزستان در ایام نوروز باستانی علاوه بر سبزی، طراوت و دل انگیزی فرحبخش، عطر و بوی لاله های سرخ سرزمین شهادت و جانبازی در روزگار رشادت و حماسه را به همراه دارد که به همین سبب، بسیاری از هموطنان عزیزمان در ایام نوروز که امسال با نام بامسمای حضرت زهرای مرضیه(س) مزین شده بود به این سرزمین سفر کردند.
قصه پیام هلال برای ما هلال احمری ها جور دیگریست! پیام هلال چیزی است شبیه تزریق خون هفتگی به پیکره ی هلال احمر! پیام هلال شبیه یک قطار است با واگن های گونه گون و مسافرانی که خوشبختی خویش را در خدمت به نوع بشر می جویند و هر هفته با پیام مهر در تمام دنیا می چرخند! مسافرانی که باورشان با بشردوستی بارور شده است.
پیام هلال کبوتری شده است با بال هایی از جنس صلح و دوستی که عشق به انسان و انسانیت را از صمیم جان، بانگ می زند و در آسمان آبی ایثار دل در گرو نازنین جانانی می دهد که از خود گذشته اند و به دیگران رسیده اند!
و اینک؛ پیام هلال نماینده هر کسی است که زندگی اش رنگ و لعاب خدایی دارد و در کوچه باغ عاشقی، مشق عشق می کند و با آهنگ خدمت به پیش می رود!
جمعیت هلال احمر با "مردم" معنا می شود!
اشاره: هندیجان (هندیون، هندیان، هندیگان) یکی از شهرهای تاریخی ایران با قدمتی بیش از ۳۰۰۰ سال، در جنوب شرقی استان خوزستان و در ۷۵ کیلومتری جنوب شرقی بندر ماهشهر در غرب شهرستان بهبهان و در شمال بندر دیلم قرار گرفته است. رودخانهای موسوم به هندیجان یا زهره این شهر را به دو نیمه شمالی و جنوبی تقسیم میکند. زبان این دیار فارسی با گویش محلی (گویش بندری) است که البته تشابهات بسیاری میان این گویش و گویش اقوام بختیاری وجود دارد. رودخانه هندیجان علاوه بر نقشی که در کشاورزی و تجارت منطقه دارد، از نظر زیباییهای طبیعی نیز قابل توجه است. سواحل طولانی خلیج فارس علاوه برآنکه امکان اجرای طرحهای پرورش آبزیان را میسر می سازد، این استعداد را نیز دارد تا همچون گذشته نقش خود را در توسعه تجارت خارجی بازیابد. جمعیت هلال احمر در هندیجان نقش ویژه ای در امداد جبهه و امدادرسانی در سیل های مهیب سال های دور داشته است. گفتگوی زیر با عاشور قنواتی رییس هلال احمر هندیجان انجام شده است.
گزارشی خاص از سفر یکروزه
دبیرکل جمعیت هلال احمر به استان خوزستان
راوی و نگارنده: مجتبی طحان
----------
... راست می گویند! حقیقت این است که وقتی دبیرکل حرف می زند، آرام می شوی! این را فقط من نمی گویم بلکه همه کسانی که یک روز را با او و در کنار او سپری کنند، درمی یابند. بحث چاپلوسی و تعارف و شعار و از این جور صحبت ها نیست بلکه این، حقیقتی است انکار ناپذیر که ما خوزستانی ها به خصوص در نشست پایانی سفر یک روزه دبیرکل و هیأت همراهشان در آبادان دریافتیم. در همان نشست پس از سخنان دکتر موسوی، خزانه دارکل و ذیحساب جمعیت هلال احمر هم به این موضوع اعتراف کرد. فردای آن روز وقتی با جمیلی سردبیر پیام هلال هم در این باره صحبت کردم، او هم سخن مرا تأیید کرد؛ چرا که در ابتدا فکر می کردم که فقط من این گونه می اندیشم ولی در ضیافت شام آخر! با چند نفر از همکارانم که حرف زدم، ایشان هم صحبت مرا تأیید و از احساس خود گفتند.
بگذریم! فکر می کردم دکتر موسوی هم مانند قبلی ها در مورد خوزستان می اندیشد تا در یادمان شلمچه فرصتی شد تا یک گفتگوی دونفره داشته باشیم. دبیرکل در مورد خوزستان صحبت های جالبی کرد و برای یک خبرنگار، تقریباً ساده است که حرف های از ته دل کسی را تشخیص دهد!
گفتگو با زوج امدادگر دزفولی ـ آقای عبدالرضا ظاهری پور و خانم ندا گرامی زاده
اشاره: وقتی تخصص و اخلاق در کنار هم در وجود کسی یافت می شود، تندیسی از یک انسان کامل است که می توان از او الگو گرفت. هنگامی که شاخص خدمت بی منت و از خود گذشتگی را در کسی ببینی، می شود یک انسان تمام عیار که می توان به او تکیه کرد و از او انتظار یاری و فداکاری داشت. در درون برخی از امدادگران جمعیت هلال احمر هم، این صفات را می توان به خوبی مشاهده نمود. سخن در مورد یک امدادگر دزفولی است که شیوه رفتارش با اطرافیان، از وی یک امدادگر نمونه و از خودگذشته ساخته و مؤدب بودنش، او را فردی دوست داشتنی و لازم الاحترام نموده است. امدادگر 36 ساله جمعیت هلال احمر دزفول که با همسر امدادگرش و دختری که محصول این ازدواج امدادی است، زندگی خوب و خوشی را می گذرانند. گفتگوی ما را با عبدالرضا ظاهری پور بخوانید.
گفت و گو با محسن شیخی علیزاده؛ رییس هلال احمر باغملک
اشاره: شهرستان باغملک اولین شهرستان حادثه خیز در استان می باشد که دارای آب و هوای معتدل کوهستانی و بر روی گسل زلزله قرار دارد. از نظر پراکندگی روستاها با داشتن بیش از 260 روستا در سطح اول استان نیز قرار دارد و از نظر فیزیکی در منطقه کوهستانی که دارای مناطق عشایری و روستاهای صعب العبور قرار گرفته و وجود بارندگی های سیل آسا در سطح شهرستان و وجود عشایر به صورت پراکنده در این منطقه، نیاز به آمادگی و توان عملیاتی را به حد بالایی رسانده است.
مسیر اصلی جاده در استانهای خوزستان، تهران، کهگیلویه بویر احمد، چهارمحال بختیاری و اصفهان براهمیت استراتژیکی باغملک افزوده است. برف های کوه منگشت از سلسله جبال زاگرس و چهچهه بلبلان باغات باغملک زیبایی این شهر را دو چندان کرده و سبزی مزارع، رودخانه های پرآب، آب و هوای معتدل، وجود زیارتگاه ها و بناهای تاریخی، آبشارهای زیبا و کوه های سر به فلک کشیده و بالاتر از آن میهمان نوازی مردمانشان این قطعه را با توجه به گرمای شدید خوزستان به منطقه ای جذاب بدل نموده است. حادثه خیز بودن این شهرستان، آمادگی و توان امدادی را می طلبد که رییس جمعیت هلال احمر باغملک به آن اشاره نموده است:
گفتگو با فرح کرم پور؛ داوطلب نمونه اهوازی
اشاره: به داوطلبان که می رسیم، در اوج ایثار و بر بلندای رفیع مهرورزی ایستاده اند. داوطلبان نازنین جانان فداکاری هستند که در باغستان عشق و از شاهراه خدایی بودن و خدایی زیستن، به خلقش می رسند و چه نیکو، رسم رسول رحمت و مهربانی را با امتش، به اکمال می رسانند. داوطلبان اهالی بهشت خدا روی زمین اند که زمین خداوند هم، از حضور سبزشان به آراستگی رسیده است و رو به آسمان آبی خدا ـ که بوی عشق می دهد ـ از این فخر به خود می بالد! او یکی از داوطلبان اهواز است که نام بامسمای داوطلب را بهانه ای ساخته برای اهدای مهربانی و رأفتش. مهمترین مأموریتش را شناسایی و ارتباط با نیازمندان و خیرین جامعه می داند. بارها و به دلایل مختلف از کار داوطلبی دلسرد شده و آخرین با استخاره از کتاب وحی و خوابی که در ورودی هلال احمر را به او نشان داده اند، به این راه بازگشته و به تداومش راه می پوید. خانم کرم پور می گوید اگر صد بار دیگر متولد شوم، باز هم همین راه را انتخاب خواهم کرد. متن زیر حاصل گفتگوی ما با این داوطلب اهوازی است.
آیا می شود دل را عوض کرد؟
گاهی دلم برای دلم می سوزد!
بیچاره دل که هیچ ندید از گذار
عمر...
اشاره: خرمشهر نمادی از مقاومت است که همه ایرانیان بدان می بالند. خرمشهر شهری است به وسعت تمام ایران و برابر تمامی ارزشهایی که شهیدان برای پایداری آن خون پاک خویش را نثار کردند. در روز آزادی خرمشهر، بهروز مرادی شهید سرافراز این شهر بر روی تابلوی ورودی آن چنین نوشت: به خرمشهر خوش آمدید جمعیت 36 میلیون نفر، یعنی خرمشهر تمام ایران است و کربلای خونرنگ این مرز و بوم میباشد و در آغوش خود پنجاه هزار نخل سرجدا دارد که هر کدام نشانه رحمتی هستند بر این دیار. در این شهر خونین، در هر کوی و برزن آن، آلالهای سرخ پرپر گردیده است تا شهر برای بار دیگر رنگ سبز خرمی به خود گیرد، نماد ایثار و مقاومت را میتوان در این ناحیه نظارهگر بود، نخلهای آن مأذنههای بلند تاریخ استواری، پایداری و شجاعت این سرزمیناند که اگر به سخن درآیند، از فداکاری دلیر مردانی به خون خفته حکایت میکنند و آن روزهای پرالتهاب را ترسیم خواهند نمود. هنوز هم بچه های خرمشهر در تکاپوی خدمت به مردم اند و این بار در طرحی با عنوان "همنوا با زائرین نینوا" یا همان "خادمین حرم مهرورزی" مشغول خدمت به زائرین اربعین حسینی اند. با این بهانه به گفتگوی شهرام فاضلی رییس جمعیت هلال احمر خرمشهر نشسته ایم.